کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شفاره
لغتنامه دهخدا
شفاره . [ ش ِ رَ / رِ ] (اِ) راسو و شغار. (ناظم الاطباء). رجوع به شغار شود.
-
واژههای مشابه
-
شفارة
لغتنامه دهخدا
شفارة. [ ش َ رَ ] (ع مص ) اندک شهوت گردیدن . || نزدیک شدن شهوت کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || کم شدن و ناقص گردیدن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
شفور
لغتنامه دهخدا
شفور. [ ش ُ ] (ص ) شفود و نامشروع . (ناظم الاطباء). و رجوع به شفود شود. || (اِ) راسو و شغار. (از ناظم الاطباء). و رجوع به شفاره و شغار شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الأدیبی الخوارزمی مکنی به ابوسعید. یکی از مشاهیر فضلاء و ادباء و شعراء خوارزم . ابومحمد در تاریخ خوارزم گوید: ابوالفضل الصفاری در کتاب خود ذکراو آورده است . و بخط ابوالفضل دیدم که نوشته بود: احمدبن ابراهیم کاتبی ب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن المأمون النحوی اللغوی القاضی . یاقوت گوید: او دارای خطی ملیح و عقلی صحیح بود. مولد وی ذی القعده ٔ سال 509 هَ . ق . ووفات به شعبان 586 است . و من از پسر او ابومحمد عبداﷲبن احمد شرح حال احمد خواستم و او جزئی بخط پدر ...