کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغل آزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغل آزاد
واژهنامه آزاد
پیشه ای جز شغل دولتی که هر لحظه قابل تغییر است.
-
واژههای مشابه
-
شُغُلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کاري که آدمي را به خود مشغول سازد و از کارهاي ديگر باز بدارد
-
هم شغل
لغتنامه دهخدا
هم شغل . [ هََ ش ُ ] (ص مرکب ) همکار. همحرفه . دو تن که شغل یکسان دارند. رجوع به همکار شود.
-
شغل آباد
لغتنامه دهخدا
شغل آباد. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دوغایی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 368 تن . آب آن از قنات است . محصول عمده آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ام شغل
لغتنامه دهخدا
ام شغل . [ اُم ْ م ِ ش ُ ] (ع اِ مرکب ) درباره ٔ کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت . (از المرصع).
-
شغل يدوي
دیکشنری عربی به فارسی
بادست انجام شده , يدي , دستي , دستکاري
-
جواز شغل
دیکشنری فارسی به عربی
اجازة
-
شغل کاذب
واژهنامه آزاد
False Job.
-
محرومیت از شغل وکالت
دیکشنری فارسی به عربی
تحريم
-
شغل و عمل
فرهنگ گنجواژه
کار و پیشه.
-
شغل و مقام
فرهنگ گنجواژه
کار.
-
کار و شغل
فرهنگ گنجواژه
فعالیت.
-
کار و شغل
لهجه و گویش تهرانی
حرفه
-
از شغل وکالت محروم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقص