کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شغالی
معنی
(شَ) (اِمر.) نوعی از انگور.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغالی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) نوعی از انگور.
-
شغالی
لغتنامه دهخدا
شغالی . [ ش َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از انگور. (ناظم الاطباء) (از تحفه حکیم مؤمن ) (از برهان ). قسمی است از انگور که شغال برخوردن آن بسیار حریص است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
دمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] demne ۱. روباه: ◻︎ گاه فریب دمنهٴ افسونگرند لیک / روز هنر غضنفر لشکرشکن نیاند (خاقانی: ۱۷۴).۲. [مجاز] آدم مکار و حیلهگر. Δ در اصل نام شغالی حیلهگر در کتاب «کلیله و دمنه» است.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن احمد معروف به ابن سباک و مکنی به ابوبکر. راوی بود و از ابویعقوب بحری و ابوالقاسم شغالی و ابوحاجب جهنی و ابن عدی و ابوبکر اسماعیلی و گروهی دیگر روایت کرد و در ماه ربیعآخر سال 399 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ جر...
-
شوریده رنگ
لغتنامه دهخدا
شوریده رنگ . [ دَ / دِ رَ ] (ص مرکب ) رنگ پریده . (ناظم الاطباء). رنگ بگردانیده : در این بود درویش شوریده رنگ که شیری درآمد شغالی به چنگ . سعدی . || کنایه از مردم رند و ملامتی . (آنندراج ) : بپرسیدم این کشور آسوده کی شدکسی گفت سعدی چه شوریده رنگی . س...
-
شنزبه
لغتنامه دهخدا
شنزبه . [ ش َ زَ ب َ ] (اِخ ) شتربه . نام گاوی است که به تزویر شغالی که به دمنه معروف و موسوم است فریفته شده و با شیر جنگ کرد وکشته شد. (غیاث اللغات ). نام گاوی در کلیله و دمنه مشهور و آن را «شتربه » و بعضی بضم شین و سکون تاء قرشت و بفتح راء مهمله خو...
-
شغال
لغتنامه دهخدا
شغال . [ ش َ / ش ُ ] (اِ) نام حیوانی از نوع سگ و برزخ میان روباه و گرگ ، و گویند این حیوان در زمان انوشیروان بهم رسید. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکال . اهل تبرستان شال خوانند. (از آنندراج ). حیوانیست که یک نوع آن مخصوصا...
-
کلیله
لغتنامه دهخدا
کلیله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام شغالی که قصه ٔ او در کتاب کلیله و دمنه مشهور است . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کلیله و دمنه . و کلیله و دمنه از جمله کتبی است که از سانسکریت به پهلوی و از پهلوی به وسیله ٔ عبداﷲبن المقفع به تازی و از تازی نخس...
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) نام شغالی رفیق کلیله که سعایت شتر پیش شیر نموده او را به قتل رسانید و در کتاب کلیله و دمنه که در امور سیاست مدن نوشته شده حکایت آن مفصل ذکر شده است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از لغت محلی ش...
-
شتربه
لغتنامه دهخدا
شتربه . [ ش َ رَ ب َ /ب ِ ] (اِخ ) نام گاوی است که به تزویر شغالی که به دمنه موسوم است فریفته شد و با شیر جنگ کرد و کشته شدو این حکایتی است در کتاب کلیله و دمنه . (برهان ). صحیح آن شنزبه است و شتربه مصحف آن است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). به اصطلاح ...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...