کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعاع الملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعاع الملک
لغتنامه دهخدا
شعاع الملک . [ ش ُ عُل ْ م ُ ] (اِخ ) میرزا محمد حسین خان شعاع (متولد 1276 و متوفای 1363 هَ . ق .) پسر حاجی ابوالحسن شیرازی از فضلا و شعرای معاصر مقیم شیراز و مؤلف تذکره ای (اشعه ٔ شعاعیه ) در تراجم احوال شعرای فارس است که قسمتی از این تذکره از محرم...
-
واژههای مشابه
-
شعاعالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: šoeāeoddin) (عربی) دلیر و شجاع در راه دین .
-
world radius
جهانشعاع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تابع وابسته به زمان در متریک رابرتسون ـ واکر که مقیاس طولهاست و در حال حاضر افزایشی است و نشان میدهد که عالم در حال انبساط است
-
polyradius
شعاع چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
radius of curvature
شعاع خمیدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] شعاع دایرۀ خمیدگی
-
sedimentation radius
شعاع رسوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نصف قطر رسوبی
-
radius of curve
شعاع قوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ مرکز قوس دایرهای افقی خط محوری قوس
-
شعاع السلطنه
لغتنامه دهخدا
شعاع السلطنه . [ ش ُ عُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) ملک منصور (میرزا) بن مظفرالدین شاه ، از رجال دوره ٔ اخیر قاجاریه (نیمه ٔ اول قرن 14 هَ . ق .). وی در زمان سلطنت پدر والی فارس بود و در نهضت مشروطه ابتدا با آزادی خواهان همراهی کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خط شعاع
لغتنامه دهخدا
خط شعاع . [ خ َطْ طِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوطی که بر گرد آفتاب مرئی می شوند . (آنندراج ) : خورشید روبروی تو شد در خط شعاع انگشت در ندامت این کار می گزد. عالی (از آنندراج ).نازم به آفتاب جمالت که پرتوش خط شعاع ساخته موی کلاه را.ملا رونقی هم...
-
خیط شعاع
لغتنامه دهخدا
خیط شعاع . [ خ َ طِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوط شعاعی آفتاب . (از آنندراج ).
-
شعاع دایره
دیکشنری فارسی به عربی
نصف القطر
-
شعاع شرق
واژهنامه آزاد
به معنای ظهور کننده از شرق، پرتوی از شرق، کنایه از خورشید. شعاع:پرتو ؛ شرق:محل بیرون آمدن خورشید
-
rolling radius differential
تفاضل شعاع غلتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تفاوت شعاعهای غلتش دو چرخ در یک محور
-
free radius
شعاع بیبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] شعاع مجموعۀ تایر و رینگ (rim)، هنگامی که زیر بار نباشد