کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطف
لغتنامه دهخدا
شطف . [ ش َ ] (ع مص ) برفتن و دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) . || پویه . دویدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شستن و غسل کردن . و در این معنی لغت اهل عراق است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شطوف
لغتنامه دهخدا
شطوف . [ ش ُ ] (ع مص ) شَطف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شطف شود.
-
شاطفة
لغتنامه دهخدا
شاطفة. [طِ ف َ ] (ع ص ) تأنیث شاطف و نعت فاعلی از شَطف : رمیة شاطفة؛ رمیه که از کشتنگاه لغزیده و جنبیده باشد.(منتهی الارب ). ای زلت عن المقتل . (اقرب الموارد).
-
پویه دویدن
لغتنامه دهخدا
پویه دویدن . [ ی َ / ی ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) ضباح . ضبح . رَقَص . رَقْص . رَقَصان . فرار. فرّ. شطف و شطوف . مفر. وقصة. عسل و عسلان . (منتهی الارب ). رمل . (صراح ). خبب : ارتجح البعیر؛ جنبید شتر در پویه دویدن . (منتهی الارب ). ارقال ؛ پویه دویدن شتر. ر...
-
حجر مشقق
لغتنامه دهخدا
حجر مشقق . [ ح َ ج َ رِ م ُ ش َق ْ ق َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حجر طرار. حجر شطف . سنگ متورق . سنگی است زعفرانی رنگ و تو بر تو و زودشکن و از نواحی مغرب خیزد و در شکل شبیه بسرنج ، در قوه قریب بشادنج و اندک از او ضعیفتر و با شیر دختران جهت قروح عمیقه ...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....