کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شطط
/šatat/
معنی
۱. تجاوز کردن از حد و اندازه؛ از اندازه گذشتن در هر چیزی.
۲. دور شدن از حق.
۳. جور و ستم بسیار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطط
فرهنگ فارسی معین
(شَ طَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - دوری از حق . 2 - ستم ، ظلم . 3 - زیادت .
-
شطط
لغتنامه دهخدا
شطط. [ ش َ طَطْ ] (ع اِمص ) ستم . دوری از حق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجاوز از قدر و حق . (از اقرب الموارد). جور. ظلم . بیدادگری . بیداد. تجاوز. (یادداشت مؤلف ). بیداد. (مهذب الاسماء) : اگر نه تریاق لطف مساعی آن صدربزرگوار بودی زه...
-
شطط
لغتنامه دهخدا
شطط. [ ش َ طَطْ ] (ع مص ) تجاوز کردن از حد و مرتبه ٔ خود و دور شدن از حق و اندازه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). از حد درگذشتن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 161) (دهار) (از غیاث اللغات ). || ستم کردن . (دهار) (تاج المصادر ...
-
شطط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šatat ۱. تجاوز کردن از حد و اندازه؛ از اندازه گذشتن در هر چیزی.۲. دور شدن از حق.۳. جور و ستم بسیار.
-
واژههای همآوا
-
شطة
لغتنامه دهخدا
شطة. [ ش َطْ طَ ] (ع ص ) جاریةشطة؛ دختر راست قامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شطة
لغتنامه دهخدا
شطة. [ ش ِطْ طَ ] (ع اِمص ) دوری و بعد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوری . (منتهی الارب ). || (اِ) نوع . (اقرب الموارد).
-
شطة
لغتنامه دهخدا
شطة. [ ش ِطْ طَ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَطّ. (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
-
جستوجو در متن
-
لَا تُشْطِطْ
فرهنگ واژگان قرآن
ستم نکن -از حد خارج نشو - از حق تجاوز نكن -جور نکن - ظلم نکن (از شطط به معناي خروج از حد و تجاوز از حق است )
-
اشطاط
لغتنامه دهخدا
اشطاط. [ اَ ] (اِخ ) (غدیر...) ج ِ شَط، بمعنی بعد، یا ج ِ شطط، بمعنی جور و گذشتن از حد است . وغدیر اشطاط نزدیک عُسفان است . (از معجم البلدان ).
-
جامکیات
لغتنامه دهخدا
جامکیات . [ م َ کی یا ] (اِ) یا جامگیات . ج ِ جامکی . وظیفه ها. ماهانه ها. پاداشها. مزدها. اجری ها. سالیانه ها : با غلامان ترک و معارف لشکر در مواجب و اقطاعات و جامکیات طریق شطط و مناقشت و تدثق پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 163).
-
شط
لغتنامه دهخدا
شط. [ ش َطط ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (دهار) (از اقرب الموارد). || دشواری کردن بر کسی و ستم نمودن و ظلم کردن بر وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ستم کردن . (ده...
-
غریزت
لغتنامه دهخدا
غریزت . [غ َ زَ ] (ع اِ) غریزة. رجوع به غریزة شود: چه طبیعت سکون و رفق و غریزت وقار و حلم او (امیر سیف الدوله )از اقدام بر ابواب شطط و تقدیم مخاصمت و معادات مانع بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 191).
-
لغط
لغتنامه دهخدا
لغط. [ل َ غ َ / ل َ ] (ع اِ) بانگ و خروش . (منتهی الارب ) : سلطان از کثرت لغط و سورت شطط ایشان تغافل نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 322). || آوازهای مبهم که فهمیده نشود. ج ، اَلغاط. (منتهی الارب ).