کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطری
لغتنامه دهخدا
شطری . [ ش َ ] (ع اِ) یک نیمه . || بعضی و اندکی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). جزوی . برخی .
-
شطری
لغتنامه دهخدا
شطری . [ ش َ را ] (ع ص ) قصعة شطری ؛ کاسه ای که نیمه ٔ وی پر باشد. (ناظم الاطباء). مؤنث شطران (نیمه پر). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
شتری
لغتنامه دهخدا
شتری . [ ش ُ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شتر.- پشم شتری ؛ پشم که از شتر چیده و باز کرده باشند.- رنگ شتری ؛ رنگی مانند رنگ متمایل به زردی چون رنگ پشم شتر. رنگی مانند رنگ ارده . (ناظم الاطباء).- شنگ شتری ؛ نوعی شنگ که ساقه های پیچان دارند.- کینه ٔ شتری...
-
شُتُر،()ی
لهجه و گویش تهرانی
قاچ هندوانه
-
شتری
لهجه و گویش تهرانی
درشت، شتری بار کردن: ،
-
جستوجو در متن
-
نشا
لغتنامه دهخدا
نشا. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به نشاء شود. || مأخوذ از نشاسته ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). نشاسته ، فارسی معرب است که شطری از آن حذف شده ، چنانکه منازل را م...
-
ریبت
لغتنامه دهخدا
ریبت . [ رَ ب َ ] (ع اِ) ریبة. گمان و شک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) : دمنه گفت جز این آواز ملک را هیچ ریبتی بوده است . (کلیله و دمنه ). سخن من ...از ریبت منزه باشد. (کلیله و دمنه ). اما بعد از تأمل غبار شبهت و حجاب ریبت برخیز...
-
استعطاف
لغتنامه دهخدا
استعطاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مهربان گشتن خواستن . (منتهی الارب ). مهربانی خواستن . (غیاث ). مهربانی کردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || مهربان کردن . (زوزنی ). || استمالت . دل بدست آوردن . (غیاث ): سیف الدوله از این حالت واقف شد بر عقب او [نوح ] ب...
-
ازالة
لغتنامه دهخدا
ازالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِزاله . اِزالت . دور کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). دور کردن ازجای . (منتهی الارب ). تزویل . اِزال . زَیل . فاتر کردن [ فراتر کردن ]. (تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن (چیزی از جائی ). (مجمل اللغة). || برگردانیدن . (منته...
-
ایناس
لغتنامه دهخدا
ایناس . (ع مص ) دیدن چیزی و دانستن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). و منه : آنست منه رشداً؛ ای علمته . (منتهی الارب ). || شنیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آواز شنیدن . (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
تشطیر
لغتنامه دهخدا
تشطیر. [ ت َ ](ع مص ) مال را به دو نیمه کردن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصف کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || یک نیمه ٔ پستان دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوخلف اشتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). دو پست...
-
شطر
لغتنامه دهخدا
شطر. [ ش َ ] (ع اِ) نیمه ٔ چیزی و پاره ٔ آن . ج ، اَشطُر، شُطور. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نیمه . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). نصف هر شی ٔ. (غیاث اللغات ). نیمه ٔ هر چیزی . (دهار) (از مجمل اللغة). نصف . مثل : احلب حلباً لک شطره...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بحرانی . صاحب روضات آرد: واو احمدبن محمدبن یوسف خطی بحرانی در اول و ثانی است . شیخ یوسف ذکر او آورده گوید: وی علاّمه ٔ فهامه و زاهدی عابد، ورع ، تقی و کریم بود و تصانیف او دال بر علو قدر او در معقول و منقول و فروع و اصول و دقت...