کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شص
لغتنامه دهخدا
شص . [ ش َص ص ] (ع مص ) بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
شص
لغتنامه دهخدا
شص . [ ش َص ص ] (معرب ، اِ) قلاب ماهیگیری و شست ماهی . ج ، شُصوص . (ناظم الاطباء). شست ماهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). (معرب شست ). آهن کج که بدان ماهی گیرند. دام . دام ماهی .(یادداشت مؤلف ). دام ماهیگیری . (حبیش تفلیسی ). دام ما...
-
شص
لغتنامه دهخدا
شص . [ ش َص ص / ش ِص ص ] (معرب ، اِ) شست ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ابن درید گفته که عربی خالص نیست . (المعرب جوالیقی ص 209) (از اقرب الموارد). رجوع به شَص ّ شود.
-
واژههای همآوا
-
شث
لغتنامه دهخدا
شث . [ ش َ ] (اِخ ) جایگاهی است در حجاز. (از معجم البلدان ).
-
شث
لغتنامه دهخدا
شث . [ ش َث ث ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی و تلخ مزه که دباغت کنند به وی . (منتهی الارب ). درختی چون درخت کوچک سیب خوشبوی و تلخ مزه که در بلاد مغول روید و با برگ آن دباغت کنند و برگش به برگ درخت خلاف (نوعی بید) ماند. (از اقرب الموارد). ابوحنیفه گفته است...
-
شس
لغتنامه دهخدا
شس . [ ش ُس س ] (ع اِ) زمین سخت و درشت که به یک سنگ ماند. ج ، شِساس ، شُسوس ، شَسیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین سخت . (مهذب الاسماء). || نام گیاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شَث ّ؛ یعنی درختی ما...
-
شس
لهجه و گویش بختیاری
šas 1. انگشت شصت؛ 2. عدد شصت.
-
جستوجو در متن
-
شصوص
لغتنامه دهخدا
شصوص . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شصاص .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندک شیر شدن شتر. رجوع به شصاص شود. || سخت شدن عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادرزوزنی ). رجوع به شصاص شود. || ج ِ شِص ّ به معنی دزد شوخ و چالاک...
-
شصاص
لغتنامه دهخدا
شصاص . [ ش َ / ش ِ ] (ع مص ) کم شدن شیر ماده شتر. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مصدر به معنی شصوص . (منتهی الارب ). || دندان گزیدن از صبر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || سخت و دشوار شدن زندگانی . || باز داشتن کسی را...
-
رخوة
لغتنامه دهخدا
رخوة. [ رِخ ْ وَ ] (ع اِمص ) سستی و نرمی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث رِخْو. نرم وسست از هر چیزی . (ناظم الاطباء). مؤنث رِخْو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَخْوة شود.- حروف رخوة ؛ سیزده حرف است بدی...
-
شصت
لغتنامه دهخدا
شصت . [ ش َ ] (اِ) شست . قلاب ماهیگیری . (از ناظم الاطباء). شست . شص . دام ماهی . دام ماهیگیری . تور ماهیگیری . (یادداشت مؤلف ) : در شصت فتاده ام چو ماهی آیا بود آنکه دست گیرد. حافظ. || ابهام . انگشت نر. انگشت کوتاه و درشت واقع در انتهای جانب انسی ک...
-
دزد
لغتنامه دهخدا
دزد. [ دُ ] (ص ،اِ) ترجمه ٔ سارق است . (آنندراج ). سارق و کسی که می دزدد و دزدی می کند و راهزن و قطاع الطریق . (ناظم الاطباء). رباینده ٔ مال دیگران .که مال دیگران نهانی برگیرد و برد. آنکه به نهانی ، و در سفرها آشکار، مال دیگران برد. آنکه مالی بسرقت ب...
-
دام
لغتنامه دهخدا
دام . (اِ) فخ . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (منتهی الارب ). تله . نَژَنک . (برهان ). حباله . اُحبول . اُحبولة. (منتهی الارب ). لاتو. (برهان ).تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است . پایدام . مِصیدَة. (منتهی الارب ). چیزی که جانوران فریب خورده بدان ...