کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ششپرهویسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش َ / ش ِ ] (عدد، ص ، اِ) صفت توصیفی عددی ؛ دو دفعه سه . (ناظم الاطباء). عدد پس از پنج و پیش از هفت . ست . سته . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «6» است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن «و» باشد قدما آن را به فتح اول تلفظ می کرده اند و امروز به کسر ت...
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و یکی از احشای محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دانستند. (ناظم الاطباء). نام عضوی است درون سینه که به هندی پهیپرا گویند. (غیاث اللغات ). چیزی...
-
شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šaš] (ریاضی) šeš عدد ۶؛ بعد از پنج.〈 ششوبش:۱. در بازی نرد، نشستن یک طاس با شش خال و طاس دیگر با پنج خال.۲. [مجاز] فرورفتن در فکر و خیال و بهت و حیرت.〈 ششوپنج:۱. در بازی نرد، ششوبش.۲. [مجاز] قمار.۳. [مجاز] هرچیزی که در معر...
-
شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šuš] (زیستشناسی) šoš هریک از دو اندام اسفنجمانندی که درون سینه و در دو طرف قلب جا دارد؛ ریه؛ جگر سفید.
-
شش
دیکشنری فارسی به عربی
ريت , ستة
-
شش
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šiš طاری: šaš طامه ای: šaš طرقی: šaš کشه ای: šaš نطنزی: šaš
-
شِش
لهجه و گویش بختیاری
šeš شپش.
-
شَش
لهجه و گویش بختیاری
šaš شِش (عدد).
-
شش
واژهنامه آزاد
شُشْ، در بندرعباس، به معنی شپش
-
Turbellaria
موجکویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از پهنکرمتباران دارای بدن نرم و پهن با روپوست مژهدار شامل میلهواره (rhabdites) و یاختههای ترشحکننده؛ دهان این جانوران معمولاً در سطح شکم و در مواردی نزدیک به مرکز بدن است
-
Calcarea, Calcispongea
آهکویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از روزنکتباران دریازی که استخوانبندی آهکی دارند و شامل اسفنجهایی میشوند که سه نوع مجرای آبی و سوزنههای (spicules) سهشاخه یا چهارشاخه دارند
-
Ostracoda
زرهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از سختپوستوندان که اعضای آن بهطور گسترده در دریاها و آبهای شیرین زندگی میکنند؛ کل بدن آنها در درون کاسهای (carapace) دوکفهای و کروی یا بیضوی قرار گرفته که لایۀ بیرونی آن از کلسیمکربنات پوشیده شده است
-
Merostomata
پاردهانویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از گیرهوندان شامل خرچنگهای نعلاسبی و عقربهای آبی که طول برخی از آنها به سه متر میرسد؛ اعضای این رده از دورۀ اردویسین(Ordivician) تا پایان دوران اول زندگی میکردند
-
Insecta 2
حشرهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از ششپاوندان که یک جفت چشم مرکب و سه جفت پا و دو جفت بال بر روی سینه دارند و تنفس آنها ازطریق لولۀ پوستکی تنفسی (trachea) انجام میشود؛ مجاری دفع و یاختههای جنسی آنها در انتهای شکم و قطعات دهانی آنها بیرون از دهان قرار دارد
-
Bivalvia
دوکفهویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از نرمتنتباران که دارای جُبۀ (mantle) دوقسمتی و دو عدد لاکۀ (shell) جانبی با لولای پشتی (dorsal hinge) و اندازه و شکل متغیر هستند؛ سر این جانوران بسیار کوچک و فاقد سوهانک (radula) است متـ . تبرپاویسان Pelecypoda، تیغهآبششو...