کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شست و شوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شستِشو
فرهنگ گنجواژه
شستن.
-
انگشت شست
واژهنامه آزاد
thumb
-
دل شست
واژهنامه آزاد
دِلْ شُسْتَ:(delshousta) در گویش گنابادی یعنی ابراء کردن ، بخشیدن ، بخشش ، گذشتن از حق یا عشق ، ناامید شدن
-
rust-inhibitive wash
شستوشوی بازدارندۀ زنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ایجاد پوشش تبدیلی بر روی سطح آهن پیش از رنگ کردن
-
منوچهر شست کله
لغتنامه دهخدا
منوچهر شست کله . [م َ چ ِ رِ ش َ ک ُ ل َه ْ ] (اِخ ) رجوع به شصت کله شود.
-
دستکش دارای یک جا برای چهار انگشت ویکجا برای انگشت شست
دیکشنری فارسی به عربی
قفاز
-
جستوجو در متن
-
مرده شوی خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.)= مرده - شورخانه : جایی که مرده شوی مرده را شست و شو و غسل دهد، غسال خانه .
-
شو
لغتنامه دهخدا
شو. (اِمص ) مرادف شست ، از شستن : شست و شو. (برهان ). || (نف مرخم ) شوی . مخفف شوینده (در ترکیب ): گِل سرشو. (یادداشت مؤلف ).شوی . شوینده : جامه شو. مرده شو. (از ناظم الاطباء).
-
چشم شوی
لغتنامه دهخدا
چشم شوی . [چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی مخصوص شست و شوی دادن چشم . ظرف کوچکی که دهانه ٔ آن به اندازه ٔ حلقه ٔ چشم است و داروی مایع چشم درون آن ریخته چشم را بدان شویند. در اصطلاح عوام ، چشم شور و چشم شوری . رجوع به چشم شور وچشم شوری و چشم شویی شود. || ...
-
مرکن
فرهنگ فارسی معین
(مِ کَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای شست و شوی لباس . 2 - تغار بزرگ .
-
ظرف شویی
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) شست و شوی ظرف ها. 2 - (اِمر.) جای شستن ظرف ها در آشپزخانه .
-
وان
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که برای شست و شوی بدن در حمام تعبیه کنند.
-
چشم شور
لغتنامه دهخدا
چشم شور. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، آلتی برای شست و شوی چشم . لهجه ٔ عامیانه ٔ چشم شوی . ظرفی از بلور یا غیر آن که دهانه اش بفراخی چشمی عادیست ، و در آن داروی مایع ریزند و چشم را بدان شویند. ظرف چشم شویی . رجوع به چشم شوی و چشم شوری و چ...
-
یسر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - درخت محلب (آلبالوی تلخ ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان ها استفاده می کردند. 2 - چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می کنند.
-
رفت و روی
لغتنامه دهخدا
رفت و روی . [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) یا رفت و رو. رفت و روب . (فرهنگ فارسی معین ) : سه چیز به شما میراث گذاشتیم رفت و روی و شست و شوی ، و گفت و گوی . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 335). رجوع به رفت و رو و رفت و روب شود.