کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شستی
/šasti/
معنی
۱. مانند شست؛ آنچه شبیه انگشت شست باشد.
۲. نوعی دوخت لباس: جامهٴ شستی.
۳. کلید قطعووصل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
button, key, push button
-
جستوجوی دقیق
-
key 1
شستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] اهرمی در برخی از سازها که نوازنده برای تولید صوتی معین روی آن فشار میآورد
-
شستی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شست . 2 - (اِ.) تخته ای بیضی یا مستطیل که رنگ های مختلف روی آن چیده شود. در یک گوشة شستی بریدگی ای وجود دارد که جای شست دست چپ نقاش است . نقاش به هنگام کار بر روی شستی به وسیلة قلم مو رنگ ها ی لازم را مخلوط می کند و رنگ ...
-
شستی
لغتنامه دهخدا
شستی . [ ش َ ] (از فرانسوی ، اِ) شکسته ٔ کلمه ٔ شاسی فرانسه . جاها باکود بسیار و به شیشه ها پوشیده که به روز روی شیشه هارا برای تابش آفتاب باز کنند و شبانگاه با نمد و امثال آن پوشند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاسی شود.
-
شستی
لغتنامه دهخدا
شستی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شست . (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از دوخت . چون : جامه ٔ شستی و قبای شستی . (آنندراج ) : بتی که از لب خویش است می پرستی اوکشد به دام پری را قبای شستی او. محسن تأثیر (از آنندراج ).جامه ٔ شستی خود دام تماشایی کن در ل...
-
شستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به شست) šasti ۱. مانند شست؛ آنچه شبیه انگشت شست باشد.۲. نوعی دوخت لباس: جامهٴ شستی.۳. کلید قطعووصل.
-
شستی
لهجه و گویش تهرانی
تکه آجری به پهنای شصت دست
-
واژههای مشابه
-
thumbhole
سوراخ شستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] حفرهای در پشت سازهای بادی چوبی که بستن یا باز کردن آن با انگشت شست طول ستون هوای مرتعش را تغییر میدهد
-
keyboard 2
صفحهشستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ شستیهای سازهای شستیدار
-
جامه ٔ شستی
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ شستی . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ای که آجیده ٔ آن بفاصله ٔ شست یعنی سرانگشت باشد. (آنندراج ) : جامه ٔ شستی خوددام تماشائی کن در لباس قلمی مشق خودآرائی کن .عریان (از آنندراج ).
-
keyboard instrument, keyboard 1
ساز شستیدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سازی که برای نواختن آن از یک یا چند ردیف شستی استفاده میشود
-
headlight levelling control
شستی تراز چراغ جلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نوعی شستی برای تنظیم زاویۀ نور چراغ جلو
-
واژههای همآوا
-
شصتی
لغتنامه دهخدا
شصتی . [ ش َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران ، ساوه ، زرند و قزوین . مرکب از 50 خانوار است . ییلاقشان کوههای شمالی البرز، قشلاقشان ورامین می باشد و چادرنشین هستند. (یادداشت مؤلف ). از ایلات اطراف تهران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111).
-
شصتی
لغتنامه دهخدا
شصتی . [ ش َ ] (از فرانسوی ، اِ) یا شستی . مصحف شاسی فرانسه . پاره ای از چوب یا چیز دیگر که بر سر سیم زنگ اخبار برقی و تلفنها و چراغهای برقی گذارند و انگشت بدان فشارند برای رساندن آواز یا تولید برق (درمقره ٔ زنگ ). تکمه ای که آن را فشارند تا زنگ آواز...