کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شسته
/šoste/
معنی
۱. پاکیزه و آبکشیده؛ پاکشده با آب.
۲. (اسم) [قدیمی] دستارچه.
〈 شستهورفته: [عامیانه، مجاز] پاک؛ پاکیزه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاک، پاکیزه، تمیز، نظیف ≠ ناشسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شسته
واژگان مترادف و متضاد
پاک، پاکیزه، تمیز، نظیف ≠ ناشسته
-
شسته
فرهنگ فارسی معین
(شُ تِ) (ص مف .) 1 - پاک شده ، آب کشیده . 2 - (اِ.) دستارچه .
-
شسته
لغتنامه دهخدا
شسته . [ ش ِ / ش َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) مخفف نشسته . (یادداشت مؤلف ). نشسته . (فرهنگ فارسی معین ) : بپرسید کآن سبز ایوان بپای کدام است تازان و شسته بجای . اسدی .من شسته به نظاره و انگشت همی گزو آب مژه بگشاده و غلطان شده چون گوز. سوزنی .شسته در باطن م...
-
شسته
لغتنامه دهخدا
شسته . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پاک شده با آب . (ناظم الاطباء). آب کشیده . پاکیزه . ج ، (برای اشخاص ). شستگان . (فرهنگ فارسی معین ). مغسولة. مغسول . رحیض . مرحوض . (یادداشت مؤلف ). غسیل . غِسّیل . (منتهی الارب ). مغسول . (منتهی الارب ) : دهان دارد ...
-
شسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šoste ۱. پاکیزه و آبکشیده؛ پاکشده با آب.۲. (اسم) [قدیمی] دستارچه.〈 شستهورفته: [عامیانه، مجاز] پاک؛ پاکیزه.
-
واژههای مشابه
-
دست شسته
لغتنامه دهخدا
دست شسته . [ دَ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مغسول الید.- دست شسته بخون ؛از جان گذشته . آماده ٔ جانبازی : همی تاخت چون باد تا طیسفون سپاهی همه دست شسته به خون .فردوسی .
-
حسن شسته
لغتنامه دهخدا
حسن شسته . [ ح ُ ن ِ ش ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسن در غایت صفا و بها : این حسن شسته ای که تو داری نداشت صبح هر چند گرد چهره ٔ او آفتاب شست .سالک یزدی (از آنندراج ).
-
شسته شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اغسل
-
شسته رُفته
لهجه و گویش تهرانی
تمیز
-
شسته و رفته
دیکشنری فارسی به عربی
انيق
-
شُسته و رُفته
فرهنگ گنجواژه
مرتب، تمیز
-
دست و رو شسته
فرهنگ گنجواژه
بی حیا
-
جستوجو در متن
-
laundered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شسته شده، شستن، گازری کردن، شسته شدن