کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شری مری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شری مری
لغتنامه دهخدا
شری مری . [ ش ِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز.محصول آنجا غلات و سکنه ٔ آن 175 تن و راه آن اتومبیل رو است . صنایع دستی زنان قالیچه بافی است . آثار نهر قدیم مشاهده می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
شَرى
لهجه و گویش بختیاری
ša:ri شهرى.
-
شرى
واژهنامه آزاد
(تلفظ Sheri) عزیز (به زبان فرانسوى)
-
شری زده
لغتنامه دهخدا
شری زده . [ ش َ را زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مبتلا به شرا و مخملک شده . (ناظم الاطباء). رجوع به شری شود.
-
بیع و شری
فرهنگ گنجواژه
خرید و فروش.
-
جستوجو در متن
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ای ] (حرف ) یاءدیگری که در نظم و نثر متقدمان شایع بوده است یاء ممال است و چون آن را با یاء مجهول قافیه می کرده اند می توان آن را از یاآت مجهول شمرد. اصل این یاء عبارت است از الف مقصوره یا ممدوده ای که در آخر کلمات عرب واقع می شود و فارسی زبانان...