کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریک شدن یاکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) قرشی عامری . از بنی عامر. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 248 شود.
-
بی شریک
لغتنامه دهخدا
بی شریک . [ ش َ ](ص مرکب ) (از: بی + شریک ) بی انباز. بی همتا: خدای بی شریک ؛ بی همتا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.
-
شریک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شريک
-
شریک اِهِن
لهجه و گویش تهرانی
کسی که بی زحمت بخواهددر کاری شریک شود
-
شریک پاتخته
لهجه و گویش تهرانی
فروشنده ای که علاوه بر مزد درصدی از سود فروش را بگیرد
-
شریک یا معاون جرم
دیکشنری فارسی به عربی
متواطي
-
شریک و رفیق
فرهنگ گنجواژه
همراه.
-
همدم و شریک
فرهنگ گنجواژه
همدم و مونس
-
همسایه و شریک
فرهنگ گنجواژه
شریک و همدم.
-
شریک دزد و رفیق قافله
فرهنگ گنجواژه
همراه خیانتکار.