کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شریر
/šarir/
معنی
= شَرور
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدجنس، بدذات، بدعمل، بدکار، بدکردار، تباهکار، خبیث، ستمکار، سنگدل، شرور، شقی، ظالم، مفسدهجو، موذی، نابکار ≠ سلیم
دیکشنری
dark, devil, infernal, nefarious, vicious, villainous, wicked
-
جستوجوی دقیق
-
شریر
واژگان مترادف و متضاد
بدجنس، بدذات، بدعمل، بدکار، بدکردار، تباهکار، خبیث، ستمکار، سنگدل، شرور، شقی، ظالم، مفسدهجو، موذی، نابکار ≠ سلیم
-
شریر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (ص .) بدکار. ج . اشرار.
-
شریر
لغتنامه دهخدا
شریر. [ ش َ ] (ع ) جانب دریا. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نام درختی بحری . (ناظم الاطباء). درختی است دریایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) خوب و نیک و خوش . || جمیل و رعنا. (ناظم الاطباء). || بد. ج ، اَشرار، اَ...
-
شریر
لغتنامه دهخدا
شریر. [ ش ِرْ ری ] (ع ص ) مرد بسیارشر. ج ، شریرون .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدکردار. (دهار). کثیرالشر. (مهذب الاسماء).
-
شریر
لغتنامه دهخدا
شریر. [ ش ُ رَی ْ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جایگاهی است در دیار عبدالقیس . (از معجم البلدان ).
-
شریر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] šarir = شَرور
-
شریر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَشرار] [قدیمی] šerrir بسیارشر و بدکار: ◻︎ امیر حاج عشق آمد رسول کعبهٴ دولت / رهاند مر تو را در ره، ز هر شرّیر و شرّیره (مولوی۲: ۱۲۱۶).
-
شریر
دیکشنری فارسی به عربی
افعي , جهنمي , سيي , شرير , شقي , شنيع , نذل
-
واژههای مشابه
-
شرير
دیکشنری عربی به فارسی
بزهکارانه , تبه کارانه , ديو , شيطان , روح پليد , ادم بسيار شرير , ديوسان , شيطاني , کثيف , نامطبوع , زننده , تند و زننده , کريه , عاصي , گناهکار , گمراه کننده , بدخواه , کج , نادرست , خطا , فاسد , بديمن , بدشگون , ناميمون , بدسگال , بدکار , شرير , ت...
-
ادم بسیار شریر
دیکشنری فارسی به عربی
شرير
-
شریر و نابکار
فرهنگ گنجواژه
نادرست.
-
خبیث و شریر
فرهنگ گنجواژه
بد ذات.
-
جستوجو در متن
-
اشرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ شَریر] 'ašrār = شَریر