کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شریب
/šarib/
معنی
آب قابل آشامیدن؛ هر مایعی که قابل آشامیدن باشد: ◻︎ کسی که خورده بُود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوشتر از شراب شریب (قطران: ۴۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریب
لغتنامه دهخدا
شریب . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری . (ناظم الاطباء). شهری است میان مکه و بحرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
شریب
لغتنامه دهخدا
شریب . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) آب قابل آشامیدن . (ناظم الاطباء). آب که آشامیدن را شاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آبی که نه شور باشد و نه خوش . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شَروب شود. || آ...
-
شریب
لغتنامه دهخدا
شریب . [ ش ِرْ ری ] (ع ص ) نیک شراب خوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). می خواره . (مهذب الاسماء). کثیرالشرب . (اقرب الموارد). || آزمند شراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
شریب
لغتنامه دهخدا
شریب . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
شریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šarib آب قابل آشامیدن؛ هر مایعی که قابل آشامیدن باشد: ◻︎ کسی که خورده بُود شربتی شراب هوات / بر او شرنگ شود خوشتر از شراب شریب (قطران: ۴۰).
-
واژههای مشابه
-
شريب
دیکشنری عربی به فارسی
سرفرود اوردن , ادم بي دست وپا , ادم نادان ونفهم , بيشعور دانستن , ريشخندکردن , نفهمي نشان دادن , ولگردي کردن
-
جستوجو در متن
-
ادم نادان ونفهم
دیکشنری فارسی به عربی
شريب
-
بیشعور دانستن
دیکشنری فارسی به عربی
شريب
-
نفهمی نشان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
شريب
-
سرفرود اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
استسلم , شريب
-
ادم بی دست وپا
دیکشنری فارسی به عربی
تهدل , شريب
-
ریشخندکردن
دیکشنری فارسی به عربی
داهن , شريب , کابل محوري
-
ولگردی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رغيف , شريب , صعلوک , متشرد , هيکل