کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شریان
/šer[a]yān/
معنی
رگی که خون را از قلب به قسمتهای مختلف بدن میرساند؛ سرخرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سرخرگ، شاهرگ، نبض ≠ ورید
برابر فارسی
سرخرگ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریان
واژگان مترادف و متضاد
سرخرگ، شاهرگ، نبض ≠ ورید
-
شریان
فرهنگ واژههای سره
سرخرگ
-
شریان
فرهنگ فارسی معین
(ش یا شَ) [ ع . ] (اِ.) سرخ رگ ، رگی که خون را از قلب به سایر نقاط بدن می رساند.
-
شریان
لغتنامه دهخدا
شریان . [ ش َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و خرما. ساکنان از طایفه ٔ مبارکی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شریان
لغتنامه دهخدا
شریان . [ ش َرْ / ش ِرْ ] (اِخ ) نام وادیی است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
شریان
لغتنامه دهخدا
شریان . [ ش ِرْ / ش َرْ ] (ع اِ) رگ جهنده . (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). رگ جهنده وآن رگی است که از قلب می روید و جدا می شود. ج ، شرائین ؛ عروق ضوارب . (یادداشت مؤلف ) . سرخرگ . (لغات فرهنگستان ). رگ جهنده به پارسی لال رگ گوین...
-
شریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: شَرایین] (زیستشناسی) šer[a]yān رگی که خون را از قلب به قسمتهای مختلف بدن میرساند؛ سرخرگ.
-
شریان
دیکشنری فارسی به عربی
شريان
-
واژههای مشابه
-
شريان
دیکشنری عربی به فارسی
شريان , شاهرگ , سرخرگ
-
شريان ابهر
دیکشنری عربی به فارسی
اءورت , شريان بزرگ , شاهرگ
-
شریان بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
شريان ابهر
-
رگ و شریان
فرهنگ گنجواژه
عروق.
-
مربوط به شریان یا سرخرگ
دیکشنری فارسی به عربی
شرياني