کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرکت
/šerkat/
معنی
۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.
۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.
〈 شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.
〈 شرکت تضامنی: (اقتصاد) شرکتی که هریک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد.
〈 شرکت تعاونی: (اقتصاد) شرکتی که سرمایهاش از فروش سهام تشکیل میشود. بر چهار نوع است: ۱) شرکت تعاونی مصرف که اجناس مورد نیاز کارگران و کارمندان را تهیه میکند و به قیمت ارزان به فروش میرساند. ۲) شرکت تعاونی اعتبار که به کارگران و کارمندان وام میدهد. ۳) شرکت تعاونی مسکن که برای کارگران و کارمندان خانه تهیه میکند. ۴) شرکت تعاونی تولید که محصولات خود را یکجا و روی هم میکند و به فروش میرساند.
〈 شرکت سهامی: (اقتصاد) شرکتی که سرمایۀ آن از فروش اوراق بهادار فراهم میشود و هر شریک دارای یک یا چند سهم است و منافع آن به نسبت سهام تقسیم میشود.
〈 شرکت نسبی: (اقتصاد، حقوق) شرکتی که از دو یا چند تن تشکیل میشود و هریک از شرکا به نسبت سرمایهای که در شرکت دارد مسئول امور آن میباشد.
〈 شرکت واحد: (اقتصاد) شرکتی که یک امر مخصوص و منحصر را عهدهدار باشد: شرکت واحد اتوبوسرانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. کارتل، کمپانی، کنسرسیوم
۲. انبازی، شراکت
برابر فارسی
باهمان، همبازی، همستان، هنباز
فعل
بن گذشته: شرکت جست
بن حال: شرکت جو
دیکشنری
company, concern, consortium, firm, partnership
-
جستوجوی دقیق
-
شرکت
واژگان مترادف و متضاد
۱. کارتل، کمپانی، کنسرسیوم ۲. انبازی، شراکت
-
شرکت
فرهنگ واژههای سره
باهمان، همبازی، همستان، هنباز
-
شرکت
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) [ ع . شرکة ] 1 - (مص ل .) شریک شدن . 2 - (اِمص .) شراکت ، انبازی . 3 - شراکت بین چند نفر که هر یک به میزان سرمایة خود سهم دارد. ؛~ سهامی شخص حقوقی که حقوق و تعهدات آن مستقل از حقوق و تعهدات سهامداران باشد و فعالیت آن براساس مجوز دولت مشروعی...
-
شرکت
لغتنامه دهخدا
شرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص ....
-
شرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شرکة] šerkat ۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.〈 شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.〈 شرک...
-
شرکت
دیکشنری فارسی به عربی
رابطة , شرکة , مجتمع , يد
-
واژههای مشابه
-
business-to-business, B2B
شرکتبهشرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی تجارت الکترونیکی بین شرکتها
-
consumer-to-business, C2B
فردبهشرکت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی تجارت الکترونیکی که در آن پیشنهاد خرید کالا یا خدمات را فرد ازطریق اینترنت به شرکتهای مربوط اعلام میکند
-
شرکت تجاری
فرهنگ واژههای سره
باهمان بازرگان
-
شرکت تعاونی
فرهنگ واژههای سره
باهمان همیار
-
شرکت کرد
فرهنگ واژههای سره
هنبازید
-
شرکت کردن
فرهنگ واژههای سره
هم انبازی کردن
-
شرکت کننده
فرهنگ واژههای سره
هنباز
-
company 2
شرکت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] تشکلی برای انجام فعالیتی مجاز با هدف کسبوکار