کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرکا
/šorakā/
معنی
= شریک
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سهمبران، شریکان
۲. ایادی، همدستان، همکاران، همگنان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرکا
واژگان مترادف و متضاد
۱. سهمبران، شریکان ۲. ایادی، همدستان، همکاران، همگنان
-
company 1
شرکا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] اشخاصی که با وجود شراکت در سرمایه، نام آنان در عنوان بنگاه درج نمیشود
-
شرکا
لغتنامه دهخدا
شرکا. [ ش ُ رَ ] (ع اِ) شرکاء. شریکها و انبازها و همدستان . (ناظم الاطباء). رجوع به شرکاء و شریک شود.
-
شرکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرکاء، جمعِ شریک] šorakā = شریک
-
جستوجو در متن
-
ایادی
واژگان مترادف و متضاد
دستیاران، شرکا، همدستان، همکاران، همگنان
-
managing owner
مالک ـ مدیر کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] یکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
-
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] شرکتی که با مشارکت حداقل دو نفر سهامدار تأسیس شود و هریک از شرکا بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم شده باشد فقط به میزان سرمایۀ خود مسئولیت داشته باشند
-
شرکاء
لغتنامه دهخدا
شرکاء. [ ش ُ رَ ] (ع اِ)شرکا. ج ِ شَریک . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ج ِ شریک . آنان که در کار یا مال سهم دارند. انبازان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.
-
تشقیص
لغتنامه دهخدا
تشقیص . [ ت َ ] (ع مص ) اعضای ذبیحه را جدا کرده در میان شرکاء بخشهای برابر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدا کردن اعضای ذبیحه بخش کردن آن بین شرکا به بخش های مساوی . || پاره پاره کردن گوشت را برای فروختن . (منتهی ...
-
سهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahm ۱. [جمع: اَسهُم و سُهمان و سهام] (اقتصاد) بهرۀ هریک از شرکا که در مال یا هزینه مشترک هستند.۲. (نجوم) یکی از صورتهای فلکی شمالی که دارای پنج ستاره است.۳. [جمع: سهام] [قدیمی] تیری که با کمان بیندازند.۴. [قدیمی] تیری که در قرعهکشی به...
-
شرکت
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) [ ع . شرکة ] 1 - (مص ل .) شریک شدن . 2 - (اِمص .) شراکت ، انبازی . 3 - شراکت بین چند نفر که هر یک به میزان سرمایة خود سهم دارد. ؛~ سهامی شخص حقوقی که حقوق و تعهدات آن مستقل از حقوق و تعهدات سهامداران باشد و فعالیت آن براساس مجوز دولت مشروعی...
-
شرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شرکة] šerkat ۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.〈 شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.〈 شرک...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کندی زیدبن حسن بن سعید بغدادی مقری نحوی . نامه ٔ دانشوران در ترجمه ٔ احوال او آرد: کنیتش ابوالیمن و از بزرگان علمای ادب و نحو است در علم قرائت و نحو و فنون ادبیه مهارت داشته ولادتش صباح روز چهار شنبه ٔ بیست و پنجم شهر ش...
-
شرکت
لغتنامه دهخدا
شرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص ....