کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شروال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شروال
لغتنامه دهخدا
شروال . [ ش ِرْ ] (معرب ، اِ) سروال و ازار. (ناظم الاطباء). لغتی است در سروال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شلوار. صورتی از شلوار. رجوع به سروال و شلوار شود.
-
جستوجو در متن
-
اشماویل
لغتنامه دهخدا
اشماویل . [ اِ ] (اِخ ) جوالیقی در ضمن بحث از تبدیل شین به سین در تعریب آرد: وگویند [عرب ]: سراویل و اسمعیل و اصل آن دو «شروال » و «اشماویل » است و این بعلت نزدیکی سین به شین در همس است . (از المعرب ص 7 س 11). رجوع به اسماعیل شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) اسمعیل نیز رسم الخطی است از آن . جوالیقی گوید: و قالوا: «سراویل » و «اسماعیل » و اصلهما «شروال »و «اِشماویل » و ذلک لقرب السین من الشین فی الهَمْس ». (المعرب چ احمد محمد شاکر ص 7). و نیز گوید: اسماءُالانبیاء صلوات اﷲعلیهم کلها ...
-
سراویل
لغتنامه دهخدا
سراویل . [ س َ ] (ع اِ) مؤلف غیاث اللغات آرد: شلوار و پاجامه . در این لفظ اختلاف است . نزد بعضی عربی است و پیش جمعی عجمی و گروهی واحد گویند و طایفه ای جمع دانند. فقیرمؤلف گوید که سراویل جمع و معرب است که بمعنی واحدمستعمل گردیده ، ظاهراً در اصل شلوا...