کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرنگ
/šarang/
معنی
۱. سَم؛ زهر: ◻︎ تیر ستم فلک خدنگ است / شهد شرۀ جهان شرنگ است (انوری: ۲۱).
۲. هرچیز تلخ.
۳. (زیستشناسی) = حنظل
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حمه، حنظل، زهر، سم، شوکران، هلاهل ≠ شهد
دیکشنری
bitter, poison, toxin
-
جستوجوی دقیق
-
شرنگ
واژگان مترادف و متضاد
حمه، حنظل، زهر، سم، شوکران، هلاهل ≠ شهد
-
شرنگ
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) (اِ.) 1 - سمُ، زهر. 2 - هر چیز تلخ . 3 - حنظل .
-
شرنگ
لغتنامه دهخدا
شرنگ . [ ش َرَ ] (اِ) حنظل . (ناظم الاطباء). خربزه ٔ تلخ که آن را تلخک و کبست نیز گویند. به معنی اخیر منقول از زبان گویاست . (شرفنامه ٔ منیری ). خربزه ٔ تلخی باشد که در صحرا سبز شود و آن را به تازی حنظل خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (بر...
-
شرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šarang ۱. سَم؛ زهر: ◻︎ تیر ستم فلک خدنگ است / شهد شرۀ جهان شرنگ است (انوری: ۲۱).۲. هرچیز تلخ.۳. (زیستشناسی) = حنظل
-
شرنگ
دیکشنری فارسی به عربی
سم
-
شرنگ
واژهنامه آزاد
تجمل. شکوه. جاه و جلال. دم و دستگاه. کبکبه و دبدبه. عزت و جاه.
-
واژههای مشابه
-
شِرنگ و شِرنگ
فرهنگ گنجواژه
صدای زنگوله.
-
شهد و شَرَنگ
فرهنگ گنجواژه
شیرین و تلخ، نوش و زهر.
-
جستوجو در متن
-
انگبین
واژگان مترادف و متضاد
شهد، شیرینی، عسل ≠ شرنگ
-
هلاهل
واژگان مترادف و متضاد
زهر، سم، شرنگ، شوکران
-
سم
واژگان مترادف و متضاد
حمه، رز، زهر، شرنگ، شوکران، هلاهل ≠ پادزهر
-
شهد
واژگان مترادف و متضاد
انگبین، حلاوت، شکرین، شیرینی، عسل ≠ شرنگ
-
زهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. حمه، رز، سم، شرنگ، شوکران، هلاهل ۲. شکوفه، گل، ورد