کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تنگ شرم
لغتنامه دهخدا
تنگ شرم . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) که کُسی تنگ دارد. مقابل کُس فراخ . رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
شرم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹شرمآلوده› šarm[']ālud شرمنده؛ شرمگین.
-
شرم آلودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarm[']āludegi حالت و چگونگی شرمآلوده.
-
شرم آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šarm[']āvar شرمآورنده؛ آنچه سبب شرمندگی شود؛ خجلتآور.
-
شرم جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شرمجای› (زیستشناسی) [قدیمی] šarmjā = شرمگاه
-
شرم زد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹شرمزده› [قدیمی] šarmzad خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
-
شرم اور
دیکشنری فارسی به عربی
مجموع اجمالي , مخل بالآداب
-
بی شرم
دیکشنری فارسی به عربی
دعي , کومة , وقح
-
جامه ٔ شرم برکندن
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ شرم برکندن . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرم ناکردن . آزرم را بیکسو نهادن . بی شرمی : ز سر تاج فرهنگ بفکنده ای ز تن جامه ٔ شرم برکنده ای .فردوسی (از ارمغان آصفی ).
-
رفتار شرم آور
دیکشنری فارسی به عربی
التصرف المخجل
-
شرم کرد از
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَشَمَ مِنْ
-
ادب و شرم
فرهنگ گنجواژه
حجب و حیا.
-
شرم و حیا
فرهنگ گنجواژه
آزرم.
-
حیا و شرم
فرهنگ گنجواژه
شرم.
-
جستوجو در متن
-
شرمانیدن
لغتنامه دهخدا
شرمانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) شرم کردن کنانیدن و شرم کردن فرمودن و سبب شرم کردن گشتن . (ناظم الاطباء). شرمنده کردن . (آنندراج ).