کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرمی
لغتنامه دهخدا
شرمی . [ ش َ ] (اِخ ) قزوینی . یا شرقی قزوینی . از گویندگان قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری قمری و به سال 1003 هَ . ق . زنده بود و سمت خیاطی شاه عباس اول را داشته است . بیت زیر از اوست :به جستجوی تو شرمنده گشته ام همه جاز بس که سرزده رفتم به منزل همه...
-
شرمی
لغتنامه دهخدا
شرمی . [ ش َ ] (ص نسبی ) شرمنده . شرمناک . شرمسار. (از آنندراج ). شرمگین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مترادفات این کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
دش شرمی
لغتنامه دهخدا
دش شرمی . [ دُ ش َ ] (حامص مرکب ) بی حیائی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : هنر و مردانگی به ستمگری و دش شرمی و دروغ و بیدادی به خویش بستن نتوان . (کارنامه ٔ اردشیر ترجمه ٔ صادق هدایت ص 9).
-
بی شرمی
لغتنامه دهخدا
بی شرمی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) بی حیایی . بی آزرمی . (ناظم الاطباء). وقاحت . سخت رویی . سترگی .بی حیایی . پررویی . شوخی . صفاقت . بی عفتی : چو کژی کند مرد بیچاره خوان چو بیشرمی آرد ستمکاره خوان . فردوسی .برآشفت و سودابه را پیش خواندگذشته سخنها بدو با...
-
بی شرمی
دیکشنری فارسی به عربی
بذاية , نحاس
-
بی شرمی و بی حیایی
واژهنامه آزاد
سمسول.
-
جستوجو در متن
-
sinlessness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی شرمی
-
گستاخ رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gostāxruy(')i بیپروایی؛ بیشرمی.
-
پررویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] porruy(')i بیشرمی؛ بیحیایی.
-
شوخ چشمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šuxče(a)šmi گستاخی؛ بیشرمی.
-
پرده دریدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] pardedaridegi ۱. رسوایی.۲. بیشرمی.
-
وقاحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَقاحة] va(e)qāhat بیادبی و گستاخی بیشرمی؛ بیحیایی.
-
سنگ پای قاقون/ قزوین
لهجه و گویش تهرانی
پر رو،کسی که وقاحت و بی شرمی زیاد از خود نشان دهد