کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرمگین
/šarmgin/
معنی
خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزرمگین، باحیا، شرمناک
۲. شرمسارشرمنده ≠ سربلند
دیکشنری
shamefaced
-
جستوجوی دقیق
-
شرمگین
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزرمگین، باحیا، شرمناک ۲. شرمسارشرمنده ≠ سربلند
-
شرمگین
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) خجل ، شرمنده .
-
شرمگین
لغتنامه دهخدا
شرمگین . [ ش َ ] (ص مرکب ) خجل و شرمسار. (ناظم الاطباء). خجل . شرمسار. شرمنده . (فرهنگ فارسی معین ). شرمناک . شرمسار. شرم زده . (آنندراج ). خریده . (دهار) : چون عروسی شرمگین بدخواه شاه سر ز شرم شاه در چادرکشید. مسعودسعد.ملک شرمگین در حشم بنگریست که س...
-
شرمگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شرمگن، شرمین› šarmgin خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
-
واژههای مشابه
-
شرمگین شد از
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَشَمَ مِنْ
-
شرمگین و سرافکنده
فرهنگ گنجواژه
خجالت زده.
-
جستوجو در متن
-
شرم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹شرمآلوده› šarm[']ālud شرمنده؛ شرمگین.
-
خجالت زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xejālatzade شرمزده؛ شرمسار؛ شرمگین.
-
خجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خَجل] xe(a)jel شرمگین؛ شرمنده؛ شرمسار.
-
شرمگن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šarmgen شرمگین؛ خجل؛ شرمسار؛ شرمنده.
-
شرمنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šarmande خجل؛ شرمسار؛ شرمگین.
-
تخجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxjil خجل کردن؛ شرمگین کردن؛ شرمنده ساختن.
-
باحیا
واژگان مترادف و متضاد
آزرمگین، شرمگین، عفیف، محجوب ≠ بیحیا