کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرمناکی
لغتنامه دهخدا
شرمناکی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) شرمندگی . شرمساری . خجلی . (یادداشت مؤلف ). شرمگینی . (فرهنگ فارسی معین ) : نهاد از شرمناکی دست بر رخ سپاسش برد و بازش داد پاسخ . نظامی . || حیا و شرم . کمرویی . (یادداشت مؤلف ) : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه ...
-
جستوجو در متن
-
خوش زبانی
لغتنامه دهخدا
خوش زبانی . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ ] (حامص مرکب ) خوش بیانی . خوش تقریری . خوشگوئی . خوش سخنی : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی . فرخی . || نرم گویی : و آنگه به کلید خوش زبانی بگشاد خزانه ٔ نهانی . نظامی .با من آن مه به خوش زبان...
-
نشو
لغتنامه دهخدا
نشو. [ ن َش ْوْ ] (از ع ، مص ) پیدا شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیداشدگی . (ناظم الاطباء). || روییدن و بالیدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بزرگ شدن و بالیدن . (از معجم متن اللغة). نَشوَة. (معجم متن اللغة). نشوء : چو مشک نافه در نشو گیاهی پس ا...
-
تازه رویی
لغتنامه دهخدا
تازه رویی . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) تازگی و نیکویی صورت . (ناظم الاطباء). خوشرویی . شادی . جوان سیمایی . گشاده رویی . بشاشت . نَضْرة. (منتهی الارب ) (دهار). نَضارة. نُضور. نَضَر. بِشْر. (منتهی الارب ) : که روی سیاوش اگر دیدمی بدین تازه رویی نگردیدمی...
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به خاک . (برهان قاطع) (آنندراج ). خلاف آبی ، چون حیوان خاکی . ج ، خاکیان : آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کندباز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند. ناصرخسرو.جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر....
-
بردن
لغتنامه دهخدا
بردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل کردن خواه برای خود یا دیگری و خواه با خود یا همراه و مصحوب دیگری و خواه بر پشت و خواه بر چی...