کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمساری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرمساری
/šarmsāri/
معنی
خجلت؛ شرمندگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انفعال، خجالت، خفت، سرشکستگی، شرمزدگی، شرمندگی ≠ سربلندی
دیکشنری
compunction, shame
-
جستوجوی دقیق
-
شرمساری
واژگان مترادف و متضاد
انفعال، خجالت، خفت، سرشکستگی، شرمزدگی، شرمندگی ≠ سربلندی
-
شرمساری
لغتنامه دهخدا
شرمساری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شرمسار. خجلت . شرمندگی . (فرهنگ فارسی معین ). خجالت و شرمندگی . (ناظم الاطباء). خجل . خجلت . سرافکندگی . انفعال . (یادداشت مؤلف ) : و آنجا که من نباشم گویی مثال من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری . منوچهر...
-
شرمساری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarmsāri خجلت؛ شرمندگی.
-
شرمساری
دیکشنری فارسی به عربی
خزي
-
واژههای مشابه
-
شرمساری بردن
لغتنامه دهخدا
شرمساری بردن . [ ش َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خجل شدن . (از ناظم الاطباء). خجالت کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : بضاعت به چندانکه آری بری وگر مفلسی شرمساری بری . سعدی (بوستان ).برست آنکه در وقت طفلی بمردکه پیرانه سر شرمساری نبرد. سعدی (بوستان ).گفت ترسم که ...
-
شرمساری کشیدن
لغتنامه دهخدا
شرمساری کشیدن . [ش َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) شرمساری کردن . (ناظم الاطباء). خجالت کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : شاهدان درجلوه و من شرمسار کیسه ام ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید. حافظ.می کشد سرو پیش بالایت شرمساری ز قد کوته خویش . امیر شامی س...
-
autonomy versus shame and doubt
خودگردانی در برابر شرمساری و تردید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مرحلۀ دوم تحول در نظریۀ اریکسون که در آن کودکان تاحدی به خود اطمینان مییابند، اما اگر والدین بیش از اندازه عیبجو یا حمایتگر باشند، در تواناییشان برای تسلط بر خویش و جهان پیرامون دچار تردید میشوند
-
جستوجو در متن
-
خجالتزدگی
واژگان مترادف و متضاد
شرمساری، شرمندگی
-
روی زردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ruyzardi شرمساری؛ شرمندگی.
-
سر کُتى
لهجه و گویش بختیاری
sar-koti سرافکندگى، شرمسارى.
-
خجالت دادن
واژهنامه آزاد
موجب شرمساری
-
خجالت
فرهنگ واژههای سره
شرمساری، شرمندگی، سرافکندگی، شرم
-
شرمگینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarmgini خجلت؛ شرمندگی؛ شرمساری.