کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرفنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرفنگ
لغتنامه دهخدا
شرفنگ . [ ش َ / ش ِ ف َ ] (اِ) هر آواز آهسته . (ناظم الاطباء) (از برهان ). || بانگ پی مردم و غیره باشد. (فرهنگ اوبهی ). به معنی شرفاک است . (فرهنگ جهانگیری ). آواز پای مردم . (ناظم الاطباء) (از برهان ). رجوع به شرفه و شرفاک شود.
-
جستوجو در متن
-
شرفه
لغتنامه دهخدا
شرفه . [ ش َ / ش ِ ف َ / ف ِ ] (اِ) شرفنگ . هر آواز آهسته . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ) (از غیاث اللغات ). شرفاک . (از جهانگیری ) : از شرفه ٔ جلاجل شاهین عدل توعنقای ظلم گشت پس قاف در نهان . سوزنی .کاروان شکر از مصر رسیدشرفه ٔ بانگ درا می آ...
-
شرفاک
لغتنامه دهخدا
شرفاک . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) شرفالنگ . شرفانگ . هر صدا وآواز آهسته . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). شلفاک . اسدی به معنی آواز پی ، بیت زیر (توانگر به ...) را شاهد آورده و باز به همان بیت در کلمه ٔ شلپوی در همین معنی استشهاد جسته است ....