کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرطان
لغتنامه دهخدا
شرطان . [ ش َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ شرط. دو ستاره انددر برج حمل و آن هر دو بر شاخ وی است . و بجانب شمال ستاره ای است خرد و بعضی عرب این هر سه را منازل قمرگویند و اشراط نامند. (منتهی الارب ). شرطان یا شرطین ، دو ستاره ٔ کم نورتر از سه ستاره ٔ سر حمل . و...
-
جستوجو در متن
-
ناطح
لغتنامه دهخدا
ناطح . [ طِ ] (اِخ ) نطح و ناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هردو شاخ وی اند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نطح و ناطح نام دو ستاره است در شاخ حمل و آنها را شرطان گویند که یکی از منازل قمر است . (ناظم الاطباء). شرطان ، و آن دو شاخ های حمل اند...
-
اشراط
لغتنامه دهخدا
اشراط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شَرط. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 61). ج ِ شَرَط. نشانه ها. و اشراطالساعة؛ نشانه های قیامت . (منتهی الارب ). نشانه های رستخیز. || اشراط قوم ؛ نجبا و اشراف و بزرگواران . مردم فرومایه . از اضداد است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموا...
-
شرطین
لغتنامه دهخدا
شرطین . [ ش َ رَ طَ ] (اِخ ) منزل اول از منازل قمر است و از کواکب برج حمل باشد. (از جهان دانش ). رقیب غفر است . (یادداشت مؤلف ). نخستین از منازل قمر. (التفهیم ). منزل اول از منازل قمر و آن از اول حمل است تا دوازده درجه و پنجاه و یک دقیقه و بیست و پن...
-
الغاز
لغتنامه دهخدا
الغاز. [ اِ ] (ع مص ) چیستان گفتن و سخن سربسته آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کلام مبهم و مشکل گفتن . || الغاز یمین ؛ توریه در قسم . رجوع به توریه شود. || کندن موش سوراخ خود را چنانکه پیچ و خم داشته باشد. (از اقرب الموارد) (از ق...
-
احصان
لغتنامه دهخدا
احصان . [ اِ ] (ع مص )استوار گردانیدن . (منتهی الارب ). محکم ، مستحکم ، تحکیم کردن . حصار کردن . || نگاه داشتن . نگه داشتن . || پارسا گردانیدن تزوج کسی را. (منتهی الارب ). || پارسا گردیدن زن . || شوی کردن زن . شوهر کردن . || باردار شدن ِ زن . || مستو...
-
اجتهاد
لغتنامه دهخدا
اجتهاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تجاهد. جهد کردن . (زوزنی ). کوشیدن . بکوشیدن . (تاج المصادر). || کوشش . جدّ. جهد. سعی . کدّ: این اجتهاد بجای آوردم . (کلیله و دمنه ). || رأی صواب جستن . (زوزنی ). صواب جستن . (تاج المصادر). || استنباط مسائل شرعیه بقیاس از ...
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . هنجار. طریق . راه . طرز.(یادداشت مؤلف ). طرز و روش . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). به مع...