کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شرحه
/šarhe/
معنی
قطعۀ گوشت؛ پارۀ گوشت.
〈 شرحهشرحه: [قدیمی] پارهپاره؛ قطعهقطعه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاره، تکه، قطعه
دیکشنری
lump, piece
-
جستوجوی دقیق
-
شرحه
واژگان مترادف و متضاد
پاره، تکه، قطعه
-
شرحه
فرهنگ فارسی معین
(شَ حَ یا حِ) [ ع . شرحة ] (اِ.) پارة گوشت .
-
شرحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرحَة] [قدیمی] šarhe قطعۀ گوشت؛ پارۀ گوشت.〈 شرحهشرحه: [قدیمی] پارهپاره؛ قطعهقطعه.
-
واژههای مشابه
-
شرحة
لغتنامه دهخدا
شرحة. [ ش َ ح َ ] (ع اِ) قطعه ای از گوشت مانند شریحة و شریح یا قطعه ای از گوشت فربه بدرازابریده . (از تاج العروس ). پاره ٔ گوشت فربه بدرازابریده ، یا عام است . (از منتهی الارب ). || قطعه ای از گوشت . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). یک پرده . یک ورقه...
-
شرحة
لغتنامه دهخدا
شرحة. [ ش َح َ ] (اِخ ). ابن عوّةبن حجیةبن وهب بن حاضر. از بنی سامةبن لؤی است . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ).
-
شرحه شرحه
واژهنامه آزاد
پاره پاره، قطعه قطعه
-
شرحه کردن
لغتنامه دهخدا
شرحه کردن . [ ش َ ح َ / ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکه تکه بریدن گوشت یا دنبه و جدا کردن تکه های آن از یکدیگر. تشریح . (تاج المصادر بیهقی ) : عضو متشنج را دنبه شرحه کردن و برنهادن و بستن و ناگشادن تاگنده شود... علاجی صواب است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
جستوجو در متن
-
تشریح کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. توضیحدادن، تبیین کردن، شرح دادن ۲. شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
-
شراحی
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (ص نسب .) نوعی کباب که از گوشت شرحه شرحه (تکه تکه ) می پختند و در سطل می نهادند.
-
اندام زدن
لغتنامه دهخدا
اندام زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) شرحه شرحه کردن . || یادداشت کردن . || بیاد آوردن محنتهای گذشته را. (ناظم الاطباء).
-
دوتلیش
لغتنامه دهخدا
دوتلیش . [ دُ ت ِ ] (اِ) در اصطلاح عامیانه پارچه یا پاره و شرحه . حصه . || (مص ) شکافتن و شرحه کردن چیزی است . (لغت محلی شوشتر). || کنایه است از ازاله ٔ بکارت دختران . (از لغت محلی شوشتر).
-
شرحی
لغتنامه دهخدا
شرحی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شرحه که بطنی است از بنی اسامة. (از انساب سمعانی ).
-
شریحة
لغتنامه دهخدا
شریحة. [ ش َ ح َ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . (منتهی الارب ). پاره ٔ گوشت بدرازابریده . (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شریح . شرحه . (یادداشت مؤلف ). پاره ای از گوشت ، مانند شرحة. (از اقرب الموارد). رجوع به شریح شود. || کمان که از دو چوب مختلف کرده باش...