کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شذوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شذوذ
معنی
نابه هنجاري , بي قاعدگي , وضع غير عادي , خاصيت غيرطبيعي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شذوذ
لغتنامه دهخدا
شذوذ. [ ش ُ ] (ع مص ) تنها و نادر و غریب شدن . (از منتهی الارب ). ندرت . نادر شدن . کمی ، مقابل اطراد. کم یابی .دیریابی . دشواریابی . (یادداشت مؤلف ). عزت . اندک یافت شدن . (لغت سید شریف جرجانی ). || پراکنده و یک یک گردیدن . (منتهی الارب ). پراکنده ...
-
شذوذ
دیکشنری عربی به فارسی
نابه هنجاري , بي قاعدگي , وضع غير عادي , خاصيت غيرطبيعي
-
جستوجو در متن
-
نابه هنجاری
دیکشنری فارسی به عربی
شذوذ
-
وضع غیر عادی
دیکشنری فارسی به عربی
شذوذ
-
خاصیت غیرطبیعی
دیکشنری فارسی به عربی
شذوذ
-
بی قاعدگی
دیکشنری فارسی به عربی
شذوذ , لامرکزية , مخالفة
-
دیریابی
لغتنامه دهخدا
دیریابی . [ رْ ](حامص مرکب ) صفت دیریاب . کم یابی . ندرت . شذوذ. || کندی . بلادت . دیرفهمی . رجوع به دیریاب شود.
-
تنها ماندن
لغتنامه دهخدا
تنها ماندن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) منفرد ماندن . جدا از دیگران ماندن . شذوذ. بی همراه شدن : چو تنها بماند آن شه پرخردبترسیدکز لشکرش بد رسد. فردوسی .رجوع به تنهاو دیگر ترکیبهای آن شود.
-
شذ
لغتنامه دهخدا
شذ. [ش َذذ ] (ع مص ) شذوذ. تنها شدن . (از منتهی الارب ). (ناظم الاطباء). || نادر شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غریب شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پراکنده و یک یک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)...
-
جرائی
لغتنامه دهخدا
جرائی . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جَریئَة.به معنی خانه ای که در آن ددان را شکار کنند. (از منتهی الارب ) (از شرح قاموس ) (اقرب الموارد). و ج ِ جَری ٔ به معنی فوق . (قطر المحیط). و این وزن نزد عرب متروک است مگر به صورت شذوذ و جمع قیاسی آن جرایا است چون خطیئة ...
-
ندرت
لغتنامه دهخدا
ندرت . [ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) کمی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). تنگ یابی . کم یابی . دیریابی . شذوذ. دشواریابی . عزت . (یادداشت مؤلف ). ندرة.- بر سبیل ندرت ؛ گاهگاه . گاه وگداری .- به ندرت ؛ ندرتاً. ندرةً.|| تنهائی . (ناظم الاطباء) ...
-
نوادر
لغتنامه دهخدا
نوادر. [ ن َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نادرة. (اقرب الموارد) (المنجد). و جمع نادر است . (منتهی الارب ). و در فارسی گاه آن را به نوادرها جمع بسته اند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نادر و نادرة و نادره شود : ونوادر و عجایب بود که وی را افتاده در روزگار پدرش ...
-
غویر
لغتنامه دهخدا
غویر. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی است بر فرات . (از معجم البلدان ). از این است مثل : عسی الغویر ابؤساً؛ یعنی غویر بلای جانکاه گشت . در حق چیزی گویند که از آن بدی و سختی متصور گردد.(منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت از قول ابی علی وشانی آرد: کأنه قال :...
-
صحیح
لغتنامه دهخدا
صحیح . [ ص َ ] (ع ص ) درست . (مهذب الاسماء). تندرست . (دهار) (غیاث اللغات ). پاک از عیب . (غیاث اللغات ). راست . سالم . تندرست . مقابل غلط و سقیم و بیمار. سدید. درواخ . پدرام . ج ، اصحاح و صحائح . (منتهی الارب ). صِحاح . (مجمع البحرین ) : گفت از این ...