کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شديد الوضوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شديد الوضوح
معنی
روشن , واضح , زنده
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شديد الوضوح
دیکشنری عربی به فارسی
روشن , واضح , زنده
-
واژههای مشابه
-
شدید
واژگان مترادف و متضاد
۱. اکید ۲. بسیار، هنگفت ۳. دشوار، زفت ۴. سخت ۵. قوی، محکم ≠ خفیف
-
شدید
فرهنگ واژههای سره
سخت، سهمگین
-
شدید
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - سخت . 2 - قوی . 3 - فراوان . 4 - تند. 5 - ظالم .
-
شدید
لغتنامه دهخدا
شدید. [ ش َ ] (اِخ ) شدیدبن قیس محدث است . (منتهی الارب ). || لقب ابوبکر هفتمین از امرای بنی حفص . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوبکر شدید شود. || نام مولای ابوبکر. (منتهی الارب ). || ... ابن عادبن عملاق بن لادبن سام بن نوح . (حبیب السیر). رجوع به شداد...
-
شدید
لغتنامه دهخدا
شدید. [ ش َ ] (ع ص ) دلاور. || توانا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِداد، اشدّاء. (اقرب الموارد). || بخیل . || سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- شدیدالحنزوانه ؛ کنایه است از تکبر و عظمت . (از اقرب الموارد).- شدیدأدید ؛ از اتباع . (مهذب...
-
شدید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: شِداد] šadid ۱. سخت؛ تند.۲. [قدیمی] سختگیر.
-
شَدِيدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شديد- سخت - محکم
-
شدید
دیکشنری فارسی به عربی
بشدة , حاد , شديد , عنيف , قاسي , قطري , متانق , متحمس , مرکز , مزمن
-
hard landing
نشست شدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشستی که همراه با ضربۀ شدید است و معمولاً به صدمه دیدن هواگَرد منجر میشود
-
strong gale
تندباد شدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 41 تا 47 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 9 Beaufort number 9
-
severe storm
توفان شدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] توفان مخرب، بهویژه توفانهای محلی شدید، مانند توفانهای تندری شدید و توفانهای تگرگ و پیچندها
-
boraccia
سردباد شدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد فروریز بسیار سرد با سرعت زیاد
-
excessive wear
رفتگی شدید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] رفتگی تا حد نمایان شدن رسن (cord) یا سیم تایر