کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شداید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شداید
/šadāy(')ed/
معنی
= شدید
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شداید
فرهنگ فارسی معین
(شَ یِ) [ ع . شدائد ] (اِ.) 1 - جِ شدت . 2 - جِ شدیده .
-
شداید
لغتنامه دهخدا
شداید. [ ش َ ی ِ] (ع اِ) ج ِ شدة، برخلاف قیاس . (از اقرب الموارد). شدائد، سختیهای روزگار. و رجوع به شدائد و شدة شود.
-
شداید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شدائد، جمعِ شَدیدَة] šadāy(')ed = شدید
-
جستوجو در متن
-
نوایب
واژگان مترادف و متضاد
آلام، شداید، مشقات، مصایب
-
مصاعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] masā'eb ۱. شداید؛ مشقتها؛ سختیها؛ گرفتاریها.۲. [جمعِ مصعب] = مصعب
-
ربس
لغتنامه دهخدا
ربس . [ رُ ] (ع اِ) سختی و بلا، و یقال جاءَفلان بامور ربس ؛ ای شداید. کانه ٔ جمع رابس کبازل و بُزْل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ رَبْساء. شداید. (ناظم الاطباء). رجوع به ربساء شود.
-
عقارب
فرهنگ فارسی معین
(عَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ عقرب . 1 - عقرب ها. 2 - شداید. 3 - سخن چینی ها.
-
برحین
لغتنامه دهخدا
برحین . [ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) بلاها و شدائد. (منتهی الارب ). سختی ها و گزندها و شداید. (آنندراج ).
-
بی ظرفیت
لغتنامه دهخدا
بی ظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ص مرکب ) بدون گنجایش . بی استعداد. بی قوت . || آنکه تحمل شداید یا خوشبختی را ندارد. رجوع به ظرفیت شود.
-
دراهس
لغتنامه دهخدا
دراهس . [ دَ هَِ ] (ع اِ) سختی ها. (منتهی الارب ). سختی ها و بلاها. (ناظم الاطباء). شداید. (اقرب الموارد). درهوس . و رجوع به درهوس شود.
-
هزاهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hazāhez ۱. فتنهها و حوادثی که مردم را به جنبوجوش بیاورد: ◻︎ روارو برآمد ز راه نبرد / هزاهز درآمد به مردان مرد (نظامی۵: ۸۳۵).۲. جنگها؛ شداید.
-
کهم
لغتنامه دهخدا
کهم . [ ک َ ] (ع مص ) بددل کردن کسی را سختیهای زمانه از اقدام بر امری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): کهمته الشدائد کهماً؛ شداید او را از اقدام بر کاری ترساند. (از اقرب الموارد).
-
شدائد
لغتنامه دهخدا
شدائد. [ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شدة بر خلاف قیاس ، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شدة، شدت ، شدیده و شداید شود.- شدائد دهر ؛ سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف ).|| ج ِ شدیدة. (اقرب الموارد).
-
تمادی
لغتنامه دهخدا
تمادی . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن . (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || به نهایت رسیدن . || د...