کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غِلاظ و شِداد
فرهنگ گنجواژه
خیلی شدید.
-
واژههای همآوا
-
شِدَادٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شديدها - سخت ها - محکم ها -استوارها - حمله آورندگان (جمع شديد)
-
جستوجو در متن
-
غلاظ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ غلیظ] qelāz = غلیظ〈 غلاظِ شداد:۱. تندخو و خشن.۲. با شدت و تحکم؛ محکم و استوار: سوگندهای غلاظ شداد. Δ برگرفته از قرآن کریم (تحریم: ۶).〈 غلاظ و شداد: =〈 غلاظِ شداد
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شداد. رجوع به ابن شداد عزالدین ابوعبداﷲ و نیز به الاعلام زرکلی شود.
-
ابوالعز
لغتنامه دهخدا
ابوالعز. [ اَ ب ُ ل ع ِزز ] (اِخ ) ابن شداد،یوسف بن رافع. رجوع به ابن شداد بهاءالدین ... شود.
-
قاضی یوسف
لغتنامه دهخدا
قاضی یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافع، مکنی به ابن شداد. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.
-
ابوعمران
لغتنامه دهخدا
ابوعمران . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) فلسطینی . او از یعلی بن شداد و مجاهد و از او معاویةبن شداد روایت کند.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شداد. محمدبن علی بن ابراهیم . رجوع به ابن شداد عزالدین ... شود.
-
ابوالولید
لغتنامه دهخدا
ابوالولید. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) عبداﷲبن شداد. محدث است .
-
ابوالعز
لغتنامه دهخدا
ابوالعز.[ اَ ب ُ ل ع ِزز ] (اِخ ) یوسف بن رافعبن تمیم . معروف به ابن شداد. رجوع به ابن شداد بهاءالدین ....شود.
-
يَأْکُلْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي خورند (در عبارت "ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَ ٰلِکَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ "هفت سال سختي و قحطي به درندگاني خونآشام تشبيه شده که به مردم حمله ميآورد ، و ايشان را دريده و ميخورد ، ولي اگر مردم ذخيرهاي داشته باشند اين درنده...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن شداد. رجوع به یوسف (ابن رافعبن تمیم ...) شود.
-
ابوالنجیب
لغتنامه دهخدا
ابوالنجیب . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) شداد. رجوع به ابوالنجم جزری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن شداد، مکنّی به ابوکردوس . محدث است . رجوع به ابوکردوس شود.