کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شخصیت
/šaxsiy[y]at/
معنی
۱. ذات هر شخص.
۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.
۳. شرافت و بزرگواری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سجیه، منش
۲. تشخص
برابر فارسی
منش
دیکشنری
being, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
-
جستوجوی دقیق
-
شخصیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سجیه، منش ۲. تشخص
-
شخصیت
فرهنگ واژههای سره
منش
-
character
شخصیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] فردی که در یک اثر نمایشی خلق میشود و نقش او را بازیگری ایفا میکند
-
شخصیت
فرهنگ فارسی معین
(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
-
شخصیت
لغتنامه دهخدا
شخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار،...
-
شخصیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شخصیَّة] šaxsiy[y]at ۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
-
شخصیت
دیکشنری فارسی به عربی
ان يکون , شخصية , فردية , هوية
-
واژههای مشابه
-
personality inventory
سیاهۀ شخصیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مقیاس استانداردی که براساس آن جنبههای گوناگون شخصیت فرد، با توجه به پاسخهایی که او به فهرستی از موقعیتها یا خصایص میدهد، ارزیابی میشود
-
principal character, leading character, principal
شخصیت اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] مهمترین شخصیت هر متن نمایشی یا فیلم که داستان دربارۀ اوست و در رخدادهای نمایش یا فیلم شرکت دارد
-
addictive personality
شخصیت اعتیادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] سنخ شخصیتیای در فرد که احتمال انجام رفتارهای اعتیادی را در او نسبت به سایر افراد افزایش میدهد
-
authoritarian personality
شخصیت اقتدارمدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شخصیتی با رفتار تحقیرآمیز و پرخاشگرانه نسبت به زیردستان و سلطهپذیر و مطیع نسبت به افراد بالادست
-
paranoid personality
شخصیت بدگمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی شخصیت که مشخصۀ آن بدگمانی و احتیاط بیشازحد در مقابل دیگران و اعتقاد به خطرناک بودن اغلب افراد است
-
characterization
شخصیتپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] به تصویر کشیدن شخصیتهای نمایشنامه یا فیلمنامه بر روی صحنه یا در فیلم ازطریق بازنمایی رفتار و حرکات و گفتار آنان
-
round character
شخصیت پیچیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی که رفتار و کنش او در روند داستان یا نمایشنامه تغییر میکند