کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شخصية
معنی
شخصيت , هويت , وجود , اخلا ق و خصوصيات شخص , صفت شخص
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخصية
دیکشنری عربی به فارسی
شخصيت , هويت , وجود , اخلا ق و خصوصيات شخص , صفت شخص
-
واژههای مشابه
-
شخصیة
لغتنامه دهخدا
شخصیة. [ ش َ صی ی َ ](ع ص نسبی ) مؤنث شخصی . منسوب به شخص . ج ، شخصیات .- احوال شخصیة ؛ مسائل مربوط به شخص از نظر تابعیت و سن و جنسیت و ولادت و فوت و ازدواج و طلاق . رجوع به احوال شخصی شود.- قضیه ٔ شخصیة ؛ در اصطلاح منطق قضایایی هستند که موضوع آنها ...
-
احوال شخصیه
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ شَ یِ) [ ع . ] (اِمر.) مجموع صفات انسان که به اعتبار آن ، شخص در اجتماع دارای حقوق شده و آن حقوق را اجرا کنند مانند: تابعیت ، ازدواج ، اقامتگاه ، اهلیت و غیره .
-
جستوجو در متن
-
اخلا ق و خصوصیات شخص
دیکشنری فارسی به عربی
شخصية
-
صفت شخص
دیکشنری فارسی به عربی
شخصية
-
شخصیات
لغتنامه دهخدا
شخصیات . [ ش َ صی یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ شخصیة، رجوع به شخصیة شود.
-
هویت
دیکشنری فارسی به عربی
شخصية , هوية
-
شخصیت
دیکشنری فارسی به عربی
ان يکون , شخصية , فردية , هوية
-
وجود
دیکشنری فارسی به عربی
ان يکون , جوهر , شخص , شخصية , کيان , وجود
-
حای
لغتنامه دهخدا
حای . (اِخ ) ابن شمعون مسعود. وکیل خاخامخانه ٔ مصر. او راست : الاحکام الشرعیة فی الاحوال الشخصیة در حقوق خصوصی و اموری که در علم حقوق به امور شخصیه معروف است از قانون مدنی مصر در مورد یهودیان آنجا، در دو مجلد. (معجم المطبوعات ستون 739).
-
احمدپاشا
لغتنامه دهخدا
احمدپاشا. [ اَ م َ ] (اِخ ) (طرخونچی ...) او یکی از صدر اعظم های دوره ٔ سلطان محمد رابع است و از مردم ماط ارناودستان است آنگاه که باسلامبول رفت داخل سرای همایون شد و وقتی که موسی آغا سلحدار شهریاری بایالت مصر منصوب گردید او بخدمت موسی آغا پیوست و در ...
-
حصر قضایا
لغتنامه دهخدا
حصر قضایا. [ ح َ رِ ق َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) مقابل اهمال آن . موضوع قضیه ٔ حملی یا جزوی شخصی بود، یعنی قابل وقوع شرکت نبود یا بود. و بر تقدیر اول ، قضیه را مخصوصه و شخصیه خوانند و آن یا موجبه بود، مانند: زید کاتب است . یا سالبه بو...
-
وحدت
لغتنامه دهخدا
وحدت . [ وَ دَ ] (ع مص ) یگانه شدن . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) یکتایی . یگانگی . انفراد. (ناظم الاطباء). تنهایی . (ناظم الاطباء) (غیاث ) : مرا آیینه ٔ وحدت نماید صورت عنقامرا پروانه ٔ عزلت دهد ملک سلیمانی . خاقانی .وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی ت...