کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شخصا
/šaxsan/
معنی
خودش؛ خود شخص.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bodily, personally
-
جستوجوی دقیق
-
شخصا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] šaxsan خودش؛ خود شخص.
-
واژههای مشابه
-
شخصاً
لغتنامه دهخدا
شخصاً. [ ش َ صَن ] (ع ق ) عیناً. نفساً. بنفسه . بشخصه . بعینه .به تن خویش .
-
واژههای همآوا
-
شخصاً
لغتنامه دهخدا
شخصاً. [ ش َ صَن ] (ع ق ) عیناً. نفساً. بنفسه . بشخصه . بعینه .به تن خویش .
-
جستوجو در متن
-
personately
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصا
-
personably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصا
-
personally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصا
-
interpersonally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصا
-
civilly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصا، مودبانه
-
public tour, retail tour, scheduled tour, per-capita tour, individual tour
گشت عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی برای عموم که در آن فرد بلیت خود را شخصاً تهیه میکند
-
ذاتاً
لغتنامه دهخدا
ذاتاً. [ تَن ْ ] (ع ق ) بالذّات . شخصاً. به تن خویش . بنفس خود. بخودی خود.
-
غزوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: qazve) (عربی) (در قدیم) جنگی که مسلمانان با کافران میکردند و پیغمبر (ص) شخصاً در آن شرکت میکرد . در مقابلِ سریه .
-
سریت
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَّ) [ ع . سریة ] (اِ.) لشکری که پیغامبر (ص ) شخصاً در آن حضور نداشت .