کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شخش
/šaxš/
معنی
کهنه؛ پوسیده؛ فرسوده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
tumble
-
جستوجوی دقیق
-
شخش
فرهنگ فارسی معین
(شَ خِ) (اِمر.) = شخیش : مرغکی است خوش آواز.
-
شخش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) کهنه ، پوسیده .
-
شخش
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمص .) لغزش .
-
شخش
لغتنامه دهخدا
شخش . [ ش َ ] (اِمص ) اسم است از شخیدن . لخشیدن که پای از زمین جدا شدن باشد. (برهان ). لغزیدن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). سُریدن . افتادن . (آنندراج ). افتادن . (برهان ) (از انجمن آرا). افتادگی بجای . (فرهنگ رشیدی ) : سمندش چنان بسپرد قله هاکه یک ...
-
شخش
لغتنامه دهخدا
شخش . [ ش َ ] (ع اِ) ریزهای یرمع و آن سنگی است نرم از ابن القطاع . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شخش
لغتنامه دهخدا
شخش . [ ش ُ خ َ ] (اِ) نام مرغی است کوچک و خوش آواز. (برهان ). در لغت فرس اسدی شخیش و شَخِش به معنی مرغک کوچک خوش آواز : گرگ را کی رسد صلابت شیرباز را کی رسد نهیب شخش .رودکی .
-
شخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سخش› [قدیمی] šaxš کهنه؛ پوسیده؛ فرسوده.
-
شخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] šaxš ۱. سقوط.۲. لغزش؛ خزیدگی.
-
شخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šaxeš = شخیش
-
جستوجو در متن
-
شخیص
لغتنامه دهخدا
شخیص . [ ش َ ] (اِ) اسم فارسی عصفوری است کوچک و خوش آواز.(فهرست مخزن الادویه ). شاید مصحف شخش و شخیش باشد.
-
شخیش
لغتنامه دهخدا
شخیش . [ ش َ ] (اِ) شخش . مرغکی باشد کوچک و خوش آواز. (برهان ). در انجمن آرا و آنندراج با سین ضبط شده است . مرغک کوچک خوش آوازی است . (لغت فرس اسدی ) : گرگ را کی رسد ملامت شات باز را کی بود نهیب شخیش . رودکی .در نسخه ٔ اسدی چ پاول هورن به جای کلمه ٔ ...
-
شات
لغتنامه دهخدا
شات . (ع اِ) شاة گوسپند و این لفظ را اکثر بتای مدوره نویسند. (غیاث ) : گرگ را کی رسد ملامت شات باز را کی رسد نهیب شخش . رودکی .به بُرّ و شات مرا بِرّ و مکرمت فرمای که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات منازعان تو بادند یک یک و جمله شکم شکافته چون بُرّ ...
-
بشخشم
لغتنامه دهخدا
بشخشم . [ ب ِ ش َ ش َ ] (اِ) لغزیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). لغزش و سقوط. (ناظم الاطباء). بمعنی لغزیدن مرادف شخشم و ظاهر آنست که با از اصل کلمه نباشد چنانکه در لغت شخش بیاید. (از رشیدی ) (شعوری ج 1 ورق 206) : آن خوش از نفس و شهوت و شره ...
-
گلیم
لغتنامه دهخدا
گلیم . [ گ ِ ] (اِ) پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند. (آنندراج ). جامه ٔ پشمین معروف که از پشم میش بافند. (غیاث ) : گولانج و گوشت و گرده و گوزآب و گادنی گرمابه وگل و گل و گنجینه و گلیم . لبیبی .گلیمی که خواهد ربودنْش ْ بادز گردن بشخشد هم از با...