کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخاییده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شخاییده
/šaxāy(')ide/
معنی
خراشیده؛ ریششده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخاییده
لغتنامه دهخدا
شخاییده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف ) ریش کرده . (فرهنگ رشیدی ). خراشیده : شخایید رخسار و میکرد آوخ ز سردی آهش شخاییده دوزخ . زراتشت بهرام .رجوع به شخاییدن شود.
-
شخاییده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šaxāy(')ide خراشیده؛ ریششده.
-
جستوجو در متن
-
شخائیده
لغتنامه دهخدا
شخائیده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف ) شخاییده . ریش کرده . (فرهنگ سروری ). رجوع به شخائیدن شود.
-
زم
لغتنامه دهخدا
زم . [ زَ ](اِ) بمعنی سرما باشد که در مقابل گرماست و لهذا ایام سرما را زمستان گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). سرما. ضد گرما. (ناظم الاطباء).سرما و سردی . (از فرهنگ فارسی معین ). سرد، لهذا فصل سرما را زمستان گویند، چنانکه فصل گ...