کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شحیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شحیج
لغتنامه دهخدا
شحیج . [ ش َ ] (ع اِ) بانگ استر و شترمرغ . || بانگ زاغ . || زاغ کلانسال . || بانگ درشت مرغ . (منتهی الارب ). رجوع به شحاج شود.
-
شحیج
لغتنامه دهخدا
شحیج . [ ش َ ] (ع مص ) شحاج . (منتهی الارب ). بانگ کردن زاغ . || کلانسال شدن زاغ . || درشت گردیدن بانگ زاغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ترجیع صوت . (اساس البلاغة) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شحاج
لغتنامه دهخدا
شحاج . [ ش ُ ] (ع اِ) بانگ زاغ و استر و شترمرغ . (منتهی الارب ). شحاج استر و زاغ ، آواز آن دو است . (از اقرب الموارد). شَحَجان . رجوع به شحجان و شحیج شود.
-
شحاج
لغتنامه دهخدا
شحاج . [ ش ُ ] (ع مص ) بانگ کردن زاغ . (از منتهی الارب ). بانگ کردن قاطر و زاغ . (از اقرب الموارد). بانگ کردن کلاغ و استر. (تاج المصادر بیهقی ). شحیج . شَحَجان . تَشحاج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به تشحاج و شحجان و شحیج شود. || کلان سال ...
-
بانگ
لغتنامه دهخدا
بانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در ...