کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شحنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حمل
دیکشنری فارسی به عربی
شحنة
-
مرسوله
دیکشنری فارسی به عربی
شحنة
-
کالا ی حمل شده باکشتی
دیکشنری فارسی به عربی
شحنة
-
محموله
دیکشنری فارسی به عربی
جيد , شحنة
-
ارسال
دیکشنری فارسی به عربی
ارسال , ارسالية , شحنة , عنوان
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن شحنه عبدالرحمن بن احمد. رجوع به ابن شحنه ابوالفرج ... شود.
-
قاضی القضاة
لغتنامه دهخدا
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمد معروف به ابن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید... شود.
-
اهطاس
لغتنامه دهخدا
اهطاس . [ اَ ] (اِ) زری که شحنه از مردم بازار بپاداش پاسبانی و نگاهبانی می خواهد. || شحنه ٔ بازار. احداث . (ناظم الاطباء). و رجوع به احداث شود.
-
محترممحتسب
واژگان مترادف و متضاد
پاسبان، پلیس، شحنه، عسس، ناهی
-
عسس
واژگان مترادف و متضاد
پاسبان، داروغه، شبگرد، شحنه، طایف، گزمه، محتسب
-
گزمه
واژگان مترادف و متضاد
آژان، پاسبان، پلیس، شبگرد، شحنه، عسس
-
ابوالولید
لغتنامه دهخدا
ابوالولید. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمود حلبی معروف به ابن شحنه . رجوع به محمد... و رجوع به ابن شحنه ابوالولید... شود.
-
قاضی محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمد معروف به ابن شحنه . رجوع به ابن شحنه ابوالولید شود.
-
ذبی
لغتنامه دهخدا
ذبی . [ ذِ ب ْ بی ی ] (ع اِ) سرهنگ شحنة.