کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شجاعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شجاعت
/šojā'at/
معنی
دلیری؛ دلاوری؛ پردلی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرجگری، پهلوانی، جلادت، ، جنگاوری، جنگجویی، دلاوری، دلیری، رشادت، شهامت، قهرمانی، مردانگی، یلی ≠ جبن
برابر فارسی
دلیری، دلاور
فعل
بن گذشته: شجاعت کرد
بن حال: شجاعت کن
دیکشنری
braveness, bravery, courage, daring, gameness, pluck, prowess
-
جستوجوی دقیق
-
شجاعت
واژگان مترادف و متضاد
پرجگری، پهلوانی، جلادت، ، جنگاوری، جنگجویی، دلاوری، دلیری، رشادت، شهامت، قهرمانی، مردانگی، یلی ≠ جبن
-
شجاعت
فرهنگ واژههای سره
دلیری، دلاور
-
شجاعت
فرهنگ فارسی معین
(شَ عَ) [ ع . شجاعة ] (اِمص .) دلیری ، بی باکی .
-
شجاعت
لغتنامه دهخدا
شجاعت . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ع َ ] (از ع ، اِمص ) (مأخوذ از شجاعة عربی ) دلیر شدن در کارزار. صفتی است از صفات اربعه ٔ جمیله که حد وسط است بین تهور و جبن . دلاوری . دل داری . دلیری . صاحب بأس . (یادداشت مؤلف ). قوتی است متوسط میان جبن و تهور. (غیاث ال...
-
شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَجاعة] šojā'at دلیری؛ دلاوری؛ پردلی.
-
شجاعت
دیکشنری فارسی به عربی
رجولة , شجاعة , عزم
-
واژههای مشابه
-
شجاعت عربیت
لغتنامه دهخدا
شجاعت عربیت . [ ش َ /ش ِ / ش ُ ع َ ت ِ ع َ رَ بی ی َ ] (اِ مرکب ) در نزد بلیغان قسمی از اقسام ردالعجز علی الصدر باشد و این از مخترعات بعضی از متأخرین است و چنان اختراع شده است که ردیف به صدر ابیات برده شود مثال آن : تو باشی دلیر و جان هم تو باشی به ...
-
مردانگی و شجاعت
فرهنگ گنجواژه
صفات پهلوانی.
-
واژههای همآوا
-
شجاءة
لغتنامه دهخدا
شجاءة. [ ش َ ءَ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (منتهی الارب ).
-
شجاعة
لغتنامه دهخدا
شجاعة. [ ش َ / ش ِ / ش ُ ع َ ] (ع مص ) پردلی و دلیری نمودن . (از منتهی الارب ). دلیر شدن . (المصادر زوزنی ). صرامة. (تاج المصادر بیهقی ). در تداول علماء اخلاق ، هیأتی است قوه ٔ غضبیه را که میانه و واسطه باشد بین تهور که طرف افراط شجاعت و ترس که طرف ...
-
شجاعة
لغتنامه دهخدا
شجاعة. [ ش َ ع َ ] (اِخ ) محمدبن هاشم شجاعةعلی لکهنوی الاصل نجفی المولد. از عالمان علم رجال بود. او راست : الکشکول در 19 جلد. ارجوزة نظم اللاَّلی . منتخب تلخیص المقال در دو جلد. وی در سال 1247 هَ . ق . متولد شد و در 1323 هَ . ق . درگذشت . (از معجم ال...
-
شجاعة
لغتنامه دهخدا
شجاعة. [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) بطنی است از أزد از قحطانیه . (از معجم قبایل العرب ج 2).
-
شجاعة
لغتنامه دهخدا
شجاعة. [ش َ / ش ِ / ش ُ ع َ ] (ع ص ) مؤنث شجاع ، زن پردل و دلاور در شدت . ج ، شِجاع و شُجُع. (منتهی الارب ): امراءة شجاعة؛ یعنی زن باشجاعت . ابوزید نقل کرده است که کلابیین را شنیدم گویند: رجل شجاع و زن را به این وصف نخوانند. (از اقرب الموارد). زن دل...