کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شترگاوپلنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شترگاوپلنگ
/šotorgāvpalang/
معنی
۱. (زیستشناسی) = زرافه
۲. (صفت) [مجاز] ناهماهنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شترگاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
شترگاوپلنگ . [ ش ُ ت ُ وْ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) به معنی اشترگاو و شترگاو که همان زرافه است . گاوپلنگ . حیوانی است افریقایی که به قدر استر است ، پایش مثل پای گاو، و سم دارد و گردنش مثل شتر بلند و رنگ بدنش مثل بدن پلنگ خط و خالی است و نام عربیش زرافه اس...
-
شترگاوپلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šotorgāvpalang ۱. (زیستشناسی) = زرافه۲. (صفت) [مجاز] ناهماهنگ.
-
شترگاوپلنگ
لهجه و گویش تهرانی
زرافه،ترکیب نا مناسب
-
واژههای همآوا
-
شتر گاو پلنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ لَ)(اِمر.) 1 - زرافه . 2 - کنایه از: ناهماهنگی و بی تناسبی .
-
جستوجو در متن
-
camelopard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شترپارد، شترگاوپلنگ، زرافه
-
زرافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زرافَة] ‹زراف› zarrāfe ۱. (زیستشناسی) پستانداری نشخوارکننده با گردن و پاهای بلند و دو شاخ کوتاه بر روی پیشانی که بر روی بدنش خالهای قهوهایرنگ دارد؛ اشترگاوپلنگ؛ شترگاوپلنگ.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی.
-
زرافه
فرهنگ فارسی معین
(زَ فِ) [ ع . ] (اِ.) = زراف : حیوانی است پستان دار و نشخوارکننده و بزرگ جثه به اندازة شتر، گردن دراز و دست های بلند و پاهای کوتاه دارد. در فارسی اشترگاوپلنگ و شترگاوپلنگ هم گفته می شود.
-
اشترگاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
اشترگاوپلنگ . [ اُ ت ُ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) حیوانی است که بعربی زرافه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). شترگاوپلنگ . همان شترمرغ است [ کذا ]. (شرفنامه ٔ منیری ). زرافه . (دهار). مِنضَحَه . منضَخَه . نَضّاحه . حیوانی است میان گاو وحشی و شتر حبشی ...
-
شترگاو
لغتنامه دهخدا
شترگاو. [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) اشترگاو. اشترگاوپلنگ . شترگاوپلنگ . مخفف شترگاوپلنگ است که به عربی زرافه باشد. (انجمن آرا). جانوری است که آن را به عربی زرافه گویند. سر آن جانور به سر شتر و گویند به سرگاو کوهی بماند و سینه و سم و شاخ او به سینه و سم و ...
-
زراف
لغتنامه دهخدا
زراف . [ زَ ] (از ع ، اِ) جانوری است که آن را زرافه و شترگاوپلنگ خوانند چه گویند سر و گردن او مانند شتر، دست و پای او همچون دست و پای گاو و بدن او به پلنگ می ماند. (برهان ). حیوانی که آن را اشترگاوپلنگ گویند... در نفایس الفنون مسطور است که او را دو ش...
-
زرافة
لغتنامه دهخدا
زرافة. [ زَ ف َ / زُ ف َ ] (ع اِ) اشترگاوپلنگ . (دهار). جانوری است که بفارسی آن را اشترگاوپلنگ گویند چه در آن شباهتی با اشتر و گاو و پلنگ هست ... (از منتهی الارب ). حیوانی است با پاهای کوتاه و دستهای بلند، سر او مانند سر اشتر و شاخش مانند شاخ گاو و پ...
-
اشترگاو
لغتنامه دهخدا
اشترگاو. [اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) نام جانوری است که آنرا زرافه گویند. (جهانگیری ). زرافه را گویند و آن جانوری است میان اشتر و گاو، چنانکه استر میان اسب و خر است . (برهان ) (آنندراج ). حیوانی است که سر و گردنش به شتر و پاهایش به گاو شبیه است و اشترگاوپلنگ...
-
اشترمرغ
لغتنامه دهخدا
اشترمرغ . [اُ ت ُ م ُ ] (اِ مرکب ) پرنده ای است که پای او شبیه به پای شتر است و سنگ و آتش خورد و با پایهای خود سنگ بر هر چیز که خواهد زند و خطا نکند و عربان او را نعامه گویند. (برهان ) (آنندراج ). جانوری است که پر دارد و پایش چون شتر، و آتش را خورد. ...