کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شترخار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شترخار
/šotorxār/
معنی
= خارشتر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شترخار
لغتنامه دهخدا
شترخار. [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) اشترخار. خار شتر. آغول . اشترغاز. خارشتری . نوعی از خار باشد که شتر آن را به رغبت تمام خورد. (برهان ). خار شتر و آن معروف است . (انجمن آرا). به معنی خار شتر است . (فرهنگ جهانگیری ). نام خاری است که شتر آن را میخورد. (فر...
-
شترخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشترخار› (زیستشناسی) [قدیمی] šotorxār = خارشتر
-
جستوجو در متن
-
طوبالیس
لغتنامه دهخدا
طوبالیس . (معرب ، اِ) اشترخار. شترخار. خارشتر. مغیلان . خار مغیلان . طرثوث . (از دزی ج 2 ص 66).
-
خاراشتر
لغتنامه دهخدا
خاراشتر. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) جنسی از خار باشد که شتر به رغبت تمام خورد و همان شترخار است . (آنندراج ). رجوع به شتر خار، شتر غاژ و خار شتر شود.
-
اشترخار
لغتنامه دهخدا
اشترخار. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) نوعی ازخار است که شتر آنرا برغبت تمام میخورد و خار شتری همان است . (برهان ) (آنندراج ). نام جنسی از خار باشد که شتر آنرا برغبت تمام چرا کند و آنرا خاراشتر و خارشتر و شترخار نیز گویند. (جهانگیری ). درختی است خُرد خاردار ...
-
اشترگیاه
لغتنامه دهخدا
اشترگیاه . [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) اشترخار است که خار شتری باشد. (برهان ) (آنندراج ). اشترخار. (جهانگیری ). خارشتر. شترخار. شترخوار. اشترخوار. اشترغار. اشترغاز. بادآور. و رجوع اشترخوار و اشترخار و شترخوار و شترخار و خارشتر شود. || گیاهی است دوائی که آن...
-
راویز
لغتنامه دهخدا
راویز. (اِ) درخت اشترخار. (الفاظ الادویه ) علف شتر باشد که آنرا شترخار و اشترغاز نیز گویندو بیخ آن را آچار سازند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از رشیدی ). درخت اشترخار که آنرا اشترخار نیز گویند و به خارشتر مشهور است . (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجو...
-
اشترغار
لغتنامه دهخدا
اشترغار. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) گیاهی است و تازه ٔ آنرا مانند کاهو در مصر و موصل میخورند، مفتح سده و مدر بول و مسخن معده و هاضم . (منتهی الارب ). گیاهی است که از بیخ آن آچار سازند و در بعضی فرهنگهاست که گیاهی است تلخ و بعضی بر آنند که تلخ آن اهل خراسا...
-
اشترغاز
لغتنامه دهخدا
اشترغاز. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) بیخ درخت انجدان است و صمغ آنرا انگوزه خوانند و بعضی گویند گیاهی است که بیخ آنرا آچار سازند و معنی آن شو»الجمال است و عربان زنجبیل العجم خوانند. تب ربع را مفید باشد. (برهان ) (آنندراج ). مرکب از دو کلمه ٔ فارسی اُشتر و غ...
-
خار
لغتنامه دهخدا
خار. (اِ) شوکه . شوک . (منتهی الارب ). شوکه ٔ تیز. (آنندراج ). سَفی ̍. عَرین . عَسَج . لُدّاغ . (منتهی الارب ). لم . لام . بور. غاز. غاژ. تیغ. تیخ . تلی . تلو : اشتر گرسنه کیمه (کتیره ؟) خوردکی شکوفه ز خار چیره خورد. رودکی .بلی کشیدن باید عتاب و ناز ...