کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتربه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتربه
لغتنامه دهخدا
شتربه . [ ش َ رَ ب َ /ب ِ ] (اِخ ) نام گاوی است که به تزویر شغالی که به دمنه موسوم است فریفته شد و با شیر جنگ کرد و کشته شدو این حکایتی است در کتاب کلیله و دمنه . (برهان ). صحیح آن شنزبه است و شتربه مصحف آن است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). به اصطلاح ...
-
جستوجو در متن
-
مدخدخ
لغتنامه دهخدا
مدخدخ . [ م ُ دَ دَ ] (ع ص ) شتربه شتاب رانده شده ٔ خسته و مانده . (از متن اللغة).
-
بندبه
لغتنامه دهخدا
بندبه . [ ب َ دَ ب َ ] (اِخ ) نام گاوی است که در کلیله بدان اشاره شده است : با وی [برادر بزرگترم ] دو گاو بود یکی را شتربه نام و دیگری را بندبه . (کلیله و دمنه ).
-
تقدیر رفتن
لغتنامه دهخدا
تقدیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مقدر شدن . نافذ شدن فرمان خدا. جاری شدن قضاء الهی . فرمان و مشیت خدا بر چیزی : شتربه گفت موجب نومیدی چیست ؟ گفت : آنچه در سابق تقدیر رفته است . (کلیله و دمنه ).
-
شنزبه
لغتنامه دهخدا
شنزبه . [ ش َ زَ ب َ ] (اِخ ) شتربه . نام گاوی است که به تزویر شغالی که به دمنه معروف و موسوم است فریفته شده و با شیر جنگ کرد وکشته شد. (غیاث اللغات ). نام گاوی در کلیله و دمنه مشهور و آن را «شتربه » و بعضی بضم شین و سکون تاء قرشت و بفتح راء مهمله خو...
-
نیک داشت
لغتنامه دهخدا
نیک داشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خوب نگه داشتن . نیک تعهد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || احترام کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || ضیافت کردن . مهمانی . (فرهنگ فارسی معین ) : شتربه نیک فربه گشته است و بدو حاجتی و از او فراغتی نیست ، وحوش را به گوشت...
-
سقط شدن
لغتنامه دهخدا
سقط شدن . [ س َ ق َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) مردن چهارپایان : شتربه را بگذاشت و برفت بازرگان را گفت سقط شد. (کلیله و دمنه ).چنین گویند کاسب بادرفتارسقط شد زیر آن گنج گهربار. نظامی .اسب این خواجه سقط خواهد شدن روز فردا سیر خود کم کن حزن . مولوی .یکی روستایی...
-
دلیل کردن
لغتنامه دهخدا
دلیل کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلالت کردن . دال بودن . نشان بودن . نمودن : نیکی و بدی سال اندر جو پدید آید که چون جو راست برآید و هموار دلیل کند که آن سال فراخ سال بود. (نوروزنامه ). شتربه گفت سخن تو دلیل می کند بر آنکه از شیر مگر هراسی و نفرتی...
-
مشاهدت کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهدت کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدن . نگریستن . نگاه کردن . نظرنمودن . ملاحظه کردن . معاینه نمودن : شیر تشمر او [ شتربه ] را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). بدوباید پیوست و هول و خطر و... او مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). لشکر چون تف...
-
دمنه
لغتنامه دهخدا
دمنه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) نام شغالی رفیق کلیله که سعایت شتر پیش شیر نموده او را به قتل رسانید و در کتاب کلیله و دمنه که در امور سیاست مدن نوشته شده حکایت آن مفصل ذکر شده است . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از لغت محلی ش...
-
متشمر
لغتنامه دهخدا
متشمر.[ م ُ ت َ ش َم ْ م ِ ] (ع ص ) آماده ٔ کار. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آماده و مهیا و آماده شده ٔ برای کاری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ): چون ... فضیحت خود بدید [ شتربه ] ... مستعد و متشمر روی بگرداند. (کلیله و دمنه )....
-
تشمر
لغتنامه دهخدا
تشمر. [ ت َ ش َم ْ م ُ ] (ع مص ) خرامیدن در رفتن یا به سرعت رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکرده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). آماده شدن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اراده کردن و مهیا شدن ب...
-
عهود
لغتنامه دهخدا
عهود. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَهد. زمانها و پیمانها و سوگندها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به عهد شود : آنچه رسم است که اولیاء عهود را دهند از غلام و تجمل ... ما را فرمود [ محمود ] . (تاریخ بیهقی ص 214). بدان وقت که ... عقود و عهود پیوستند عقد وصلتی ...
-
یک چندی
لغتنامه دهخدا
یک چندی . [ ی َ / ی ِ چ َ ] (ق مرکب ) اندک زمانی . مدت اندک . یک زمانی . (ناظم الاطباء). چندی . مدتی . زمانی . چندگاهی . (یادداشت مؤلف ) : چون برآشفته گشت یک چندی دور دار از پلنگ بدخو رنگ . ناصرخسرو.طالوت چون آن بدید پشیمان شد نتوانست که بازستاند پس...