کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتاب مردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شتاب باز
لغتنامه دهخدا
شتاب باز. [ ش ِ ] (نف مرکب ) جلد. زود. تند. (ناظم الاطباء).
-
شتاب جوش
لغتنامه دهخدا
شتاب جوش .[ ش ِ ] (نف مرکب ) که به سرعت جوشد. که شتابان و به تعجیل جوش زند: هَدوج ؛ دیگ شتاب جوش . (منتهی الارب ).
-
شتاب دویدگی
لغتنامه دهخدا
شتاب دویدگی . [ ش ِ دَ وی دَ ] (حامص مرکب ) دوی سریع و تند. دویدگی به سرعت و تندی و عجله . (ناظم الاطباء).
-
شتاب کش
لغتنامه دهخدا
شتاب کش . [ ش ِ ک ُ ] (نف مرکب ) شتاب کشنده . کشنده ٔ بشتاب : موت مَزعِف ؛ موت شتاب کش . قَعص ؛ مرگ شتاب کش . هِمَیغ؛ مرگ شتاب کش . (منتهی الارب ).
-
شتاب نما
لغتنامه دهخدا
شتاب نما. [ ش ِ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (نف مرکب ) آنکه نماید که می شتابد. متظاهر به شتافتن . شتاب نماینده . || (اِ مرکب ) آلتی است به شکل ساعت که در واحد زمان یا زمانی معین شتاب اجسام متحرک را نشان میدهد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
باران شتاب
لغتنامه دهخدا
باران شتاب . [ ش ِ ] (اِ مرکب ) باران قوی . (دِمزن ). رگبار. باران شدید و وافر. (شعوری ج 1 ورق 150).
-
بی شتاب
لغتنامه دهخدا
بی شتاب . [ ش ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + شتاب ) صبور. (السامی فی الاسامی ). || با شکیبائی . بدون عجله . بی تعجیل : صبر آرد آرزورا بی شتاب صبرکن واﷲ اعلم بالصواب . مولوی .و رجوع به شتاب شود.
-
شتاب زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šetābzadegi عجله؛ تعجیل؛ شتاب داشتن.
-
شتاب زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) šetābzade عجول؛ تند؛ باشتاب؛ ویژگی کسی که باشتاب و عجله کاری انجام میدهد؛ شتابآلود؛ شتابخورده؛ شتابکار.
-
شتاب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šetābkār شتابکننده؛ ویژگی کسی که با عجله کاری انجام میدهد.
-
شتاب کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) عجله؛ شتاب کردن. šetābkāri
-
شتاب منفی
دیکشنری فارسی به عربی
تاخر
-
شتاب زده
دیکشنری فارسی به عربی
مستعجل
-
شتاب دادن
دیکشنری فارسی به عربی
عجل
-
شتاب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عجلة