کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتاب سقوط آزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
acceleration of free fall
شتاب سقوط آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← شتاب گرانی
-
واژههای مشابه
-
گردون شتاب
لغتنامه دهخدا
گردون شتاب . [ گ َ ش ِ] (ص مرکب ) کنایه از تندرو. سریعالسیر : من آن بادرفتار گردون شتاب ز بهر شما دوش کردم کباب .سعدی (بوستان ).
-
واحد شتاب
لغتنامه دهخدا
واحد شتاب . [ ح ِ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش تغییر سرعت یا شتاب به کار میرود. واحد شتاب در دستگاه .S.T.M و .S.K.M متر بر ثانیه بر ثانیه یعنی بر ثانیه بقوه ٔ دواست و آن عبارت است از شتاب جسمی است که در حرکت متشابه التغییر...
-
acceleration principle, accelerator principle
اصل شتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مبحثی در علم اقتصاد که پیوند میان محصول و سرمایهگذاری را بیان میکند و بر پایۀ آن اگر تقاضا برای محصول افزایش یا کاهش یابد، درصد تغییر در تقاضا برای ماشینآلات و سایر سرمایهگذاریهای لازم برای ساخت آن محصول افزایش یا کاهش بهمراتب بیشتری ...
-
catapult
شتابافزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارهای برای پرتاب هواپیما با سرعت پرواز از روی عرشۀ ناو
-
accelerator
شتابدهنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← شتابدهندۀ ذرات
-
acceleration 2
شتابدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] بهکارگیری روشهایی برای تکمیل کارها در زمانی کوتاهتر از برنامۀ پیشبینیشده یا الزامات پیمان
-
gravitational acceleration
شتاب گرانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شتاب ناشی از گرانش در سطح زمین
-
centripetal acceleration
شتاب مرکزگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مؤلفۀ شعاعی رو به مرکز شتاب ذرهای که در مسیر دایرهای حرکت میکند
-
tangential acceleration
شتاب مماسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مؤلفهای از شتاب خطی که مماس بر مسیر حرکت خمیدهخط ذره است
-
hodograph
شتابنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نشانگر توزیع قائم باد افقی
-
hodogram
شتابنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نمایش توزیع قائم بُردار افقی باد بر روی یک نمودار قطبی
-
acceleration period
دورۀ شتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] دورهای از کاواکزایی و فرسایش برخورد مایع که پس از مرحلۀ شکلگیری فرا میرسد و در آن سرعت فرسایش از مقادیر نزدیک به صفر تا بیشینه افزایش مییابد
-
شتاب گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - عجله کردن . 2 - سرعت گرفتن . 3 - جدا شدن .