کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتابزدگی کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتابزدگی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَسَرَ
-
جستوجو در متن
-
اِبتَسَرَ
دیکشنری عربی به فارسی
شتابزدگي کرد , عجله کرد , عجولانه عمل کرد , نسنجيده عمل کرد , شتابزده عمل کرد
-
گران سنگی
لغتنامه دهخدا
گران سنگی . [ گ ِ س َ ] (حامص مرکب ) سنگینی . وقار داشتن . آهستگی . متانت . بردباری : و اگر از گران سنگی و آهستگی نکوهیده گردی ، دوست تر دارم که از سبکساری و شتابزدگی ستوده گردی . (قابوسنامه ).کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه وز سبکساری بازیچه ٔ باد آ...
-
استعجال
لغتنامه دهخدا
استعجال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتافتن خواستن . بشتافتن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شتابانیدن . شتاب خواستن . استیجاء. شتابی خواستن . (غیاث ). بر شتابی انگیختن کسی را. شتاب کردن فرمودن . (منتهی الارب ). عجله خواستن . || در پیش شدن . (تاج الم...
-
دکارت
لغتنامه دهخدا
دکارت . [ دِ ] (اِخ ) رنه . فیلسوف و ریاضی دان و فیزیک دان فرانسوی . او1596 م . در لائه ٔ فرانسه متولد شد و در سال 1650 درگذشت . دکارت پس از آنکه دوره ٔ تحصیلات خود را در فلسفه و ریاضیات بسر برد، مدتی در نظام خدمت کرد ودر جنگها شرکت نمود. عاقبت به پا...
-
ده آک
لغتنامه دهخدا
ده آک . [ دَ ] (اِخ ) دهاک . دهاگ . نام ضحاک و بعضی گویند ضحاک معرب ده آک است و آک به معنی عیب است و ده عیب اوست : زشتی پیکر و کوتاهی قد و بسیاری غرور و بیشرمی و پرخوری و بدزبانی و ظلم و شتابزدگی ودروغگویی و بددلی . (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ).ل...
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) نوری احمدبن محمد خراسانی بغوی ، مشهور به ابن البغوی . از مردم بغشور میان هرات و مروالروذ. یکی از مشایخ طریقت صوفیه معاصر جنید. وی به بغداد میزیست و پیش از وفات جنید به سال 297 هَ . ق . درگذشت . شیخ فریدالدین عط...
-
تعجیل
لغتنامه دهخدا
تعجیل . [ ت َ ] (ع مص ) شتافتن در کاری . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شتافتن و پیشی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجله و شتاب و شتاب زدگی و چالاکی و جلدی . (ناظم الاطباء). شتاب کردن در کاری . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) : ...
-
اضطراب
لغتنامه دهخدا
اضطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اضطراب چیزی ؛ تحرک و موج زدن و برخی از آن برخوردن یا زدن به برخی است . (از اقرب الموارد). تحرک و موج زدن . (از لسان العرب ). جنبیدن و حرکت نمودن . (منتهی الارب ). جنبیدن و حرکت کردن . (ناظم الاطباء). جنبیدن و لرزیدن و طپیدن...
-
روی
لغتنامه دهخدا
روی . (اِ) چهر. چهره . رخ . رخسار. وجه . صورت . محیا. مطلع. طلعت . معرف . منظر. دیدار. گونه . سیما. رو. (یادداشت مؤلف ). رو و رخسار است که به عربی وجه گویند. (از برهان ). نقبه . جبله . عارض . (منتهی الارب ). ترعه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). ص...