کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتاباندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شتاباندن
دیکشنری
accelerate, expedite, hasten, hurry, precipitate, quicken, rough, spur
-
جستوجوی دقیق
-
شتاباندن
لغتنامه دهخدا
شتاباندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) به شتاب واداشتن . اسراع . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شتابانیدن شود.
-
شتاباندن
دیکشنری فارسی به عربی
عجل
-
جستوجو در متن
-
hastened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شتاب زده، عجله کردن، شتافتن، تسریع زدن، شتاباندن
-
hastening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دهنده، عجله کردن، شتافتن، تسریع زدن، شتاباندن
-
hasten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عجله کن، عجله کردن، شتافتن، تسریع زدن، شتاباندن
-
hastens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شدید، عجله کردن، شتافتن، تسریع زدن، شتاباندن
-
اسراع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شتافتن . 2 - (مص م .) شتاباندن .
-
precipitated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوب شده، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن
-
accelerating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسریع، شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
-
عجل
دیکشنری عربی به فارسی
شتاباندن , تسريع کردن , تند کردن , شتاب دادن , بر سرعت (چيزي) افزودن , تند شدن , تندتر شدن , تسريع ردن , شتافتن
-
precipitating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوب می کند، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن
-
accelerate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرعت بخشیدن، شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
-
accelerated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسریع شد، شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
-
precipitates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوب می کند، رسوب شیمیایی، جسم تعلیق شونده یا متراسب، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن