کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شب چره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شب چره
/šabča(e)re/
معنی
۱. آجیل و میوهای که در شبنشینی میخورند.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] چرای گوسفندان در شب؛ شبچرا: ◻︎ گرگ آمدهست گرسنه و دشت پُربره / افتاده در رمه، رمه رفته به شبچره (ناصرخسرو: ۲۶۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
snack
-
جستوجوی دقیق
-
شب چره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ رِ) (اِمر.) آجیل و میوه که در شب نشینی می خورند.
-
شب چره
لغتنامه دهخدا
شب چره . [ ش َ چ َ رَ / رِ ] (اِمص مرکب )شب چر. بردن حیوانات در شب به چرا کردن . (فرهنگ نظام ). چرا کردن حیوانات را گویند در شب . (برهان ). چرای ستور در شب . (ناظم الاطباء). چرای شبانه : گرگ آمده ست گرسنه و دشت پربره افتاده دررمه رمه رفته به شب چره ....
-
شب چره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šabča(e)re ۱. آجیل و میوهای که در شبنشینی میخورند.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] چرای گوسفندان در شب؛ شبچرا: ◻︎ گرگ آمدهست گرسنه و دشت پُربره / افتاده در رمه، رمه رفته به شبچره (ناصرخسرو: ۲۶۸).
-
شب چره
لهجه و گویش تهرانی
آجیل و میوه و شیرینی و تنقلات شبنشینی
-
واژههای مشابه
-
شب عید،شب عیدی
لهجه و گویش تهرانی
ایام عید
-
ظرف شب
لغتنامه دهخدا
ظرف شب . [ ظَ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصیص . ظرفی که در اطاق شب هنگام برای ادرار بول پیران و بیماران به کار است .
-
کحلی شب
لغتنامه دهخدا
کحلی شب .[ ک ُ ش َ ] (اِ مرکب ) بمعنی کحلی روز است که کنایه از تاریکی شب باشد. (برهان ) (آنندراج ). کحلی پرند. تاریکی شب . (از ناظم الاطباء). رجوع به کحلی روز شود.
-
کلاته شب
لغتنامه دهخدا
کلاته شب . [ ک َ ت ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و گرم سیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
گرد شب
لغتنامه دهخدا
گرد شب . [ گ َ دِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سیاهی شب است . (برهان ) (آنندراج ).
-
شب بو
فرهنگ نامها
(تلفظ: šab bu) (در گیاهی) گلی معطر و زینتی در رنگهای مختلف با ساقهی بلند که مصرف دارویی داشته ؛ گیاه این گل که دو ساله یا دائمی و زینتی است و انواع متعدد دارد ، خیری .
-
night watch
گشت شب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شکل اولیۀ گشت پلیس در شهرها
-
نصف شب
لغتنامه دهخدا
نصف شب . [ ن ِ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیمه شب . ناف شب . دل شب .
-
نم شب
لغتنامه دهخدا
نم شب . [ ن َ م ِ / ن َ ش َ ] (اِ مرکب ) شب نم . (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
-
شب بخیر
فرهنگ واژههای سره
شب خوش