کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبی
/šabi/
معنی
۱. مربوط به شب.
۲. جامهای که شب بر تن میکنند.
۳. (قید) [عامیانه] شبهنگام؛ هنگام شب: شبی چه بخوریم؟
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبی
لغتنامه دهخدا
شبی . [ ] (ع مص ) دواندن مادیان نجیب . (از دزی ج 1 ص 726).
-
شبی
لغتنامه دهخدا
شبی . [ ش َ ] (از ع ، اِ) مخفف شبیه در اصطلاح «شبیه خوانی » متداول بین عامه . رجوع به شبیه و شبیه خوانی شود.
-
شبی
لغتنامه دهخدا
شبی . [ ش َ ] (ص نسبی ، اِ) آن را به سبج معرب نموده اند. نوعی از جامه ٔ دوخته باشد و بعضی گویند پوستین است . (برهان قاطع): سُبجَه ؛ شبی زَن . (مهذب الاسماء). || جامه ای که شب بر خود پوشند. (برهان ). جامه ٔ شب . پیراهن شب . || سدره . شبیک . در مراسم ز...
-
شبی
لغتنامه دهخدا
شبی . [ ش َ ] (ص نسبی ) هر چیز که آن را به شب نسبت دهند. (برهان قاطع) : سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی . حافظ.- ستارگان شبی ؛ کواکب لیلی ، مقابل روزی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شب) šabi ۱. مربوط به شب.۲. جامهای که شب بر تن میکنند.۳. (قید) [عامیانه] شبهنگام؛ هنگام شب: شبی چه بخوریم؟
-
شبی
واژهنامه آزاد
شَبِیی (shabeii) یعنی کسی که زیاد ادعا میکند ولی چیزی در چنته ندارد.
-
واژههای مشابه
-
نیم شبی
لغتنامه دهخدا
نیم شبی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به نیم شب . (یادداشت مؤلف ). آنچه در نیم شب وقوع یابد. (فرهنگ فارسی معین ). مربوط به نیم شب . در دل شب . در نصف شب : دلا بسوز که سوز تو کارها بکنددعای نیم شبی دفع صد بلا بکند. حافظ.بیار می که چو حافظ مدامم استظهاربه...
-
آب شبی
لغتنامه دهخدا
آب شبی . [ ب ِ ش َب ْ بی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب معدنی که در آن شَب ّ یا زاج باشد.
-
اول شبی
لهجه و گویش تهرانی
ابتدای شب
-
صور نیم شبی
لغتنامه دهخدا
صور نیم شبی . [ رِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه و ناله و فریاد و فغان نیم شبی باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به صور نیم شبی درشکن رواق فلک به ناوک سحری برشکن مصاف قضا. خاقانی .رجوع به صور صبحگاهی شود.
-
جستوجو در متن
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . [ ش َ ] (اِ) پیراهن است و به عربی قمیص گویند. (برهان ). شبی . رجوع به شبی شود.
-
ذات لیلة
لغتنامه دهخدا
ذات لیلة. [ ت َ ل َ ل َ تِن ْ ] (ع ق مرکب ) شبی . (قاضی بدر محمدخان دهار). در شبی . (مهذب الاسماء). شبی از شبها.
-
امشب
فرهنگ فارسی معین
(اِ شَ) (ق مر.) شبی که در آن هستیم .